کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آزمودن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
آزمودن
/'āz[e]mudan/
معنی
۱. آزمایش کردن؛ امتحان کردن.
۲. تجربه کردن.
۳. خوبی و بدی چیزی را سنجیدن؛ وارسی کردن.
۴. تمرین کردن.
فرهنگ فارسی عمید
فعل
بن گذشته: آزمود
بن حال: آزما
دیکشنری
assay, examine, experiment, prove, search, try
-
جستوجوی دقیق
-
آزمودن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [پهلوی: āzmutan] ‹آزماییدن› 'āz[e]mudan ۱. آزمایش کردن؛ امتحان کردن.۲. تجربه کردن.۳. خوبی و بدی چیزی را سنجیدن؛ وارسی کردن.۴. تمرین کردن.
-
test 1
آزمودن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[عمومی] عمل سنجیدن یا ارزیابی یا امتحان کردن
-
آزمودن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (مص م .) 1 - امتحان کردن ، آزمایش کردن . 2 - تجربه کردن . 3 - سنجیدن . 4 - به کار بردن . 5 - ریاضت دادن .
-
آزمودن
لغتنامه دهخدا
آزمودن . [ زْ / زِ دَ ] (مص ) تجربت . تجربه . امتحان . اختبار. (زوزنی ). ابتلا. تجریب . (دهار). آزمایش کردن . تدریب . بلاء. (ادیب نطنزی ). بلا. بلو. ابلا. تجریس .بور. ابتیار. احتناک . سنجیدن . خبرت . (دهار). سبر. فتنه . افتتان . وارسی کردن . تمحیص . ...
-
واژههای مشابه
-
ازمودن
دیکشنری فارسی به عربی
افحص , تلمس , محاولة , مقالة
-
زور آزمودن
لغتنامه دهخدا
زور آزمودن . [ زْ / زِ دَ ] (مص مرکب ) نیروی خویش را به معرض آزمایش درآوردن . سنجیدن نیرو و قدرت : مماحله ؛ زور آزمودن با هم تا ظاهر شود که کدام زورآزماتر است . (منتهی الارب ) : وزان پس بر آن بر نهادند کارکه زور آزمایند در کارزار. فردوسی .و هم بدان ر...
-
رزم آزمودن
فرهنگ فارسی معین
( ~. زْ یا زِ دَ) (مص ل .) جنگ کردن .
-
دروغ آزمودن
لغتنامه دهخدا
دروغ آزمودن . [ دُ زْ / زِ دَ ] (مص مرکب ) به دروغ گوئی پرداختن . دروغ گفتن : دروغ آزمودن ز بیچارگی است نگوید کرا در هنر بارگی است .اسدی .
-
رزم آزمودن
لغتنامه دهخدا
رزم آزمودن . [ رَ آ زْ / زِ دَ ](مص مرکب ) جنگ کردن . پیکار کردن . (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به رزم آزموده و رزم آزما و رزم آزمای شود.
-
رنج آزمودن
لغتنامه دهخدا
رنج آزمودن . [ رَ زْ / زِ دَ ] (مص مرکب ) مشقت و تعب دیدن . محنت و زحمت کشیدن . رنج دیدن . رنج بردن . رنج کشیدن . رجوع به سه ترکیب اخیر و رنج آزمای و رنج آزموده شود : تو نه رنج آزموده ای نه حصارنه بیابان و باد و گرد و غبار.(گلستان ).
-
نبرد آزمودن
لغتنامه دهخدا
نبرد آزمودن . [ ن َ ب َ زْ / زِ دَ ] (مص مرکب ) نبرد کردن . جنگیدن . دست و پنجه نرم کردن . رجوع به نبرد شود.
-
ازمودن کردن
دیکشنری فارسی به عربی
اختبار
-
گرم و سرد آزمودن
لغتنامه دهخدا
گرم و سرد آزمودن . [ گ َ م ُ س َ دَ زْ / زِ ] (مص مرکب ) مجرب شدن . تجربه آموختن . جهاندیده گردیدن : خردمند باشد جهاندیده مردکه بسیار گرم آزموده است و سرد.بوستان (سعدی ).