کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آزماینده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
آزماینده
معنی
(یَ دِ) (ص فا.) آزمایش کننده ، آزمایشگر، مجرب .
فرهنگ فارسی معین
مترادف و متضاد
آزمایشگر، ممتحن
دیکشنری
tester
-
جستوجوی دقیق
-
آزماینده
واژگان مترادف و متضاد
آزمایشگر، ممتحن
-
آزماینده
فرهنگ فارسی معین
(یَ دِ) (ص فا.) آزمایش کننده ، آزمایشگر، مجرب .
-
آزماینده
لغتنامه دهخدا
آزماینده . [ زْ/ زِ ی َ دَ / دِ ] (نف ) مجرِّب . ممتحِن . آزمایشگر.
-
واژههای مشابه
-
راه آزماینده
لغتنامه دهخدا
راه آزماینده .[ زْ / زِ ی َ دَ / دِ ] (نف مرکب ) نعت فاعلی از راه آزمودن . که راه آزماید. که امتحان راه کند. که در پی آزمودن راه باشد. آنکه در راهشناسی آزموده باشد.
-
جستوجو در متن
-
اکسپریمانتاتور
فرهنگ واژههای سره
آزماینده
-
ممتحن
واژگان مترادف و متضاد
آزما، آزمایشگر، آزماینده، امتحانکننده
-
آزمایشگر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) 'āz[e]māyešgar آزماینده؛ آزمایشکننده.
-
متبالی
لغتنامه دهخدا
متبالی .[ م ُ ت َ ] (ع ص ) آزماینده . (آنندراج ). آزماینده و امتحان کننده . (ناظم الاطباء). و رجوع به تبالی شود.
-
tester
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تستر، ازمونگر، ازمایش کننده، ازماینده
-
testers
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آزمایشکنندگان، ازمونگر، ازمایش کننده، ازماینده
-
ممتحن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] momtahen امتحانکننده؛ آزمایشکننده؛ آزماینده.
-
آزمایشگر
واژگان مترادف و متضاد
۱. مجرب ۲. آزماینده، آزمونگر، ممتحن
-
trier
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سه شنبه، کوشا، ازماینده، ازمایش کننده