کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آزار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
مردم آزار
لغتنامه دهخدا
مردم آزار. [ م َ دُ ] (نف مرکب ) ظالم . جفاکار. (آنندراج ). موذی که آزار و اذیتش به خلایق رسد. که به دیگران ضرر و آسیب رساند : مرغزاری است این جهان که در اوعامه شوکان مردم آزارند. ناصرخسرو.زن از مرد موذی به بسیار به سگ از مردم مردم آزار به . سعدی .گا...
-
ازار خرگاه
لغتنامه دهخدا
ازار خرگاه . [ اِ رِ خ َ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) دامن خرگاه . (آنندراج ).
-
اله آزار
لغتنامه دهخدا
اله آزار. [ اِ ل ِ ] (اِخ ) رجوع به العازار و الیعازر شود.
-
اله آزار
لغتنامه دهخدا
اله آزار. [ اِ ل ِ ] (اِخ ) العازار. معاون و نایب مناب حضرت داود بود. رجوع به ایران باستان ج 3 ص 2609 شود.
-
خلق آزار
لغتنامه دهخدا
خلق آزار. [ خ َ ] (نف مرکب ) مردم آزار. (ناظم الاطباء) : پسندیده ست بخشایش ولیکن منه بر ریش خلق آزار مرهم .سعدی (گلستان ).
-
حریف آزار
لغتنامه دهخدا
حریف آزار. [ ح َ ] (نف مرکب ) آنکه هم پیشه یا هم قمار یا هم کشتی یا ندیم خود را آزار دهد.
-
دل آزار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [مجاز] del[']āzār ۱. کسی یا چیزی که مایۀ رنجش و آزردگی خاطر باشد.۲. معشوق ستمگر.
-
جان آزار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] jān[']āzār ظالم؛ ستمکار؛ جفاپیشه.
-
ازار رساندن
دیکشنری فارسی به عربی
اذي , طاعون
-
ازار کردن
دیکشنری فارسی به عربی
اضطهد , توجس , غرير
-
ازار دادن
دیکشنری فارسی به عربی
فرس , مشکلة
-
پر ازار
دیکشنری فارسی به عربی
موجع
-
بی ازار
دیکشنری فارسی به عربی
غير موذي
-
ازار رساندن(به)
دیکشنری فارسی به عربی
اجرح
-
آزار و اذیت
فرهنگ گنجواژه
اذیت.