کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آزارنده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
آزارنده
/'āzārande/
معنی
آزاردهنده.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. آزاررسان، موذی
۲. الیم، دردناک
دیکشنری
irritant, galling, oppressive, terrible
-
جستوجوی دقیق
-
آزارنده
واژگان مترادف و متضاد
۱. آزاررسان، موذی ۲. الیم، دردناک
-
آزارنده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) 'āzārande آزاردهنده.
-
آزارنده
فرهنگ فارسی معین
(رَ دِ) (ص فا.) آزاردهنده ، موذی .
-
آزارنده
لغتنامه دهخدا
آزارنده . [ رَ دَ/ دِ ] (نف ) موذی . موجع. مولِم . متعب . شاق . مجحد.
-
واژههای مشابه
-
ازارنده
دیکشنری فارسی به عربی
مثير
-
جستوجو در متن
-
irritants
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تحریک کننده، محرک، ازارنده
-
مبرح
واژگان مترادف و متضاد
۱. آزارنده، اذیتکننده، عذابدهنده ۲. جانگداز
-
گوش آزار
لغتنامه دهخدا
گوش آزار. (نف مرکب ) که به گوش آزار رساند. آزارنده ٔ گوش .
-
مزاحم
واژگان مترادف و متضاد
۱. سربار، سرخر، مانع، متعرض، مخل، مصدع، موی دماغ ۲. آزارنده، زحمترسان ۳. بیگانه، غریبه، نامحرم
-
موذی
واژگان مترادف و متضاد
۱. اذیتکننده، عذابدهنده ۲. مضر ۳. آزارنده، بدجنس، حیلهگر شریر، مردمآزار، ناقلا، بدذات، بدطینت، بدسرشت
-
آزاری
لغتنامه دهخدا
آزاری . (ص نسبی ) آزارنده . زننده : سخن در نامه آزاری چنان بودکه خون از حرفهای او چکان بود.(ویس و رامین ).
-
جان آزار
لغتنامه دهخدا
جان آزار. (نف مرکب ) جفاپیشه . ظالم . (ناظم الاطباء). آزاردهنده ٔ جان . جان آزارنده .
-
قطعة
لغتنامه دهخدا
قطعة. [ ق ُ طَ ع َ ] (ع ص ) مرد بُرنده ٔ خویشی و آزارنده ٔ خویشان . (منتهی الارب ). رجوع به قُطَع شود.