کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آرَکدرد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
alveoalgia, alveolar osteitis dry socket
آرَکدرد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] دردی که پس از کشیدن دندان، بهعلت لخته شدن خون یا عفونت آرَک خالی دندان، پدید میآید
-
واژههای مشابه
-
alveolus, alveolar cavity, odontobothrion tooth socket, dental alveolus
آرَک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی-دندانپزشکی] حفرهای استخوانی که ریشۀ دندان در آن قرار گرفته است
-
SRC
اَرَک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] ← ارتباطات کوتاهبُرد
-
ارک
فرهنگ فارسی معین
(اَ) [ په . ] ( اِ.) نک ارگ .
-
آرک
لغتنامه دهخدا
آرک . [ رِ] (ع ص ) حیوان که اراک چرد. (ربنجنی ). ج ، اوارِک .
-
ارک
لغتنامه دهخدا
ارک . [ ] (اِخ ) شهری خرد است به تغزغز بنزدیکی رود خولندغون و اندر وی میوه های بسیار است مگر انگور و او را هفت ده است و گویند از ارک و نواحی وی بیست هزار مرد بیرون آید. (حدود العالم ).
-
ارک
لغتنامه دهخدا
ارک . [ ] (اِ) موضع رستنگاه دندان . لثه : تدبیر آسان برآمدن دندان کودکان آنست که ارک او را یعنی آن موضع که رستنگاه دندان آنست بچیزهای نرم و چرب میمالند چو پیه مرغ و پیه بطو مسکه و مغز خرگوش پخته و خواجه ابوعلی سینا رحمه اﷲ اندر کتاب قانون حکایت می کن...
-
ارک
لغتنامه دهخدا
ارک . [ اَ ] (اِ) ارگ . (برهان ). هر قلعه ای که مسکن پادشاه باشد و این لفظ را بعضی بضمتین نوشته اند و بعضی بزیادت الف گفته اند و در رشیدی و جهانگیری نوشته که ارک بفتح اول و سکون ثانی هر قلعه ای که درون شهر باشد. (غیاث اللغات ). درون قلعه . (جهانگیری ...
-
ارک
لغتنامه دهخدا
ارک . [ اَ ] (اِخ ) بزبان علمی اهل هند اسمی است از اسامی نیر اعظم . (جهانگیری ).
-
ارک
لغتنامه دهخدا
ارک . [ اَ ] (اِخ ) قلعه ای است از ولایت سیستان . (جهانگیری ). موضعی است در سجستان . (آنندراج ). نام ابنیه ٔعظیمه به زرنج سیستان ، بین باب کرکویه و باب نیشک وآن خزانه ای بود که عمروبن اللیث بنا کرده بود. سپس دارالاماره و قلعه گردید و یاقوت گوید در زم...
-
ارک
لغتنامه دهخدا
ارک . [ اَ ] (اِخ ) نام ولایتی است حوالی الاّن . (رشیدی ) : ستیزنده روسی ز الاّن و ارک .نظامی .
-
ارک
لغتنامه دهخدا
ارک . [ اَ ] (ع مص ) ستیزه کردن مرد. (منتهی الأرب ). || ساکن شدن ورم زخم و نزدیک بهی رسیدن . (آنندراج ). نزدیک به بهی رسیدن و خوابیدن ورم ریش یا خستگی : ارک الجرح . (منتهی الأرب ). || اقامت کردن در جایی . مقیم بودن بجائی . || درنگ کردن در کار: ارک ...
-
ارک
لغتنامه دهخدا
ارک . [ اَ رَ ] (اِخ ) (مستدیم ) (سفر پیدایش 10:10) اور . اوروک . اِرخ . شهری در کلدیه که نمرود آنرا بر دجله بنا کرد و یونانیان و رومانیان آن را ((ارکوی )) میگفتند و بعید نیست که همان ((ورقه )) یا ((ارقه )) حالیه باشد که بجنوب شرقی بابل واقع است و را...
-
ارک
لغتنامه دهخدا
ارک . [ اَ رَ ] (ع مص ) مبتلا شدن شتر بدرد شکم از خوردن اراک . (منتهی الأرب ). خوردن شتر درخت اراک را. (منتخب اللغات ) (شمس اللغات ) (کنز اللغات ). بیماری شتر از خوردن اراک .