کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آرون پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
آرون
معنی
( اِ.) صفت نیک ، خوی خوش .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
آرون
فرهنگ نامها
(تلفظ: ārvan) صفت نیک ، فضیلت ، خصلت حمیده ، خوی خوش .
-
آرون
فرهنگ فارسی معین
( اِ.) صفت نیک ، خوی خوش .
-
آرون
لغتنامه دهخدا
آرون . (اِ) صفت نیک . خصلت حمیده . خوی خوش : به آرون او نیست در بوم و رست جهان را به آرون و آذین بست (کذا). عنصری .
-
آرون
لغتنامه دهخدا
آرون . [ وَ ] (اِ) آبکش . ترشی پالا. زازل . رجوع به آردن شود. و ظاهراً یکی از دو صورت مصحف دیگریست .
-
آرون
واژهنامه آزاد
آرون به فتح واو هم معنی آروند است به معنی صاحب شکوه و شوکت پسوند وند به ون تبدیل شده بنابراین آرون به فتح واو با آرون از لحاظ معنایی متفاوت است
-
واژههای مشابه
-
ارون
لغتنامه دهخدا
ارون . [ ] (اِخ ) قریه ای است بیک فرسنگی شمال کاشان و آن سابقاً بسیار آباد و پرجمعیت بوده است .
-
ارون
لغتنامه دهخدا
ارون . [ اَ ] (اِخ ) ناحیه ای باندلس از اعمال باجه و کتان آن بر کتان دیگر نواحی اندلس برتری دارد.(معجم البلدان ) (قاموس الاعلام ترکی ) (تاج العروس ).
-
ارون
لغتنامه دهخدا
ارون . [ اَ ] (ع اِ) زهر. (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ). یا دماغ فیل که گویند سم قاتل است . مغز سر فیل که زهرناک باشد. (آنندراج ). ج ، اُرُن . (منتهی الارب ).
-
ارون
لغتنامه دهخدا
ارون . [ اَ ] (ع ص ) شاد. شادان . شادمان . اَرِن .
-
ارون
لغتنامه دهخدا
ارون . [ اَ] (از لاتینی ، اِ) خبزالقرود. آذان الفیل . پیلگوش . پیلغوش . آرُن . لوف الصغیر.
-
ارون
لغتنامه دهخدا
ارون . [ اِ ] (ع اِ) ج ِ اِرَة.
-
ارون
لغتنامه دهخدا
ارون . [ اِ] (اِ) آلو و در بعض نسخ طوشنجل (؟) است . (شعوری ).
-
وادی آرون
لغتنامه دهخدا
وادی آرون . [ ی ِ ] (اِخ ) رودی است در ناحیه ٔ کتلونیه ٔ اندلس . (از الحلل السندسیه ج 2 ص 199).