کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آروان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
آروان
فرهنگ نامها
(تلفظ: ārvān) آرین (ایرانی ، آریایی ، ایران) ؛ نام روستایی در قزوین ؛ نام یکی از طایفههای لرستان .
-
واژههای مشابه
-
اروان
لغتنامه دهخدا
اروان . [ اَرْ ] (اِخ ) چاهی است در مدینه ، و آنرا ذَروان و ذواَروان هم گفته اند و همه در حدیث یاد شده . (معجم البلدان ).
-
اروان
لغتنامه دهخدا
اروان . [ اِرْ ] (اِخ ) اِروآن . پسر ارشک چهارمین پادشاه ارمنستان از سلسله ٔ اشکانی که 21 سال سلطنت کرد. (ایران باستان ص 2597). || پنجمین پادشاه از شاخه ٔ دوم سلسله ٔ اشکانیان ارمنستان در 68 م . (ایران باستان ص 2636 از سن مارتن ).
-
اروان
لغتنامه دهخدا
اروان . [ اِرْ ] (اِخ ) شهری در قفقازیه که اکنون ایروان گویند.
-
اروان (عاروان)
واژهنامه آزاد
نام طایفه ای در لرستان که ظاهرا از روسیه و ارمنستان به سمت شیراز رفته و از آنجا به لرستان میروند. همچنین از اسامی اصیل ایرانی بوده. همچنین به معنی جسور و بزرگ و نام گلی است
-
بئر ذی اروان
لغتنامه دهخدا
بئر ذی اروان . [ ب ِءْ رِ اَرْ / اَ رَ ] (اِخ ) یا ذواروان . رجوع به بئر ذروان شود.
-
واژههای همآوا
-
عروان
لغتنامه دهخدا
عروان . [ ع َرْ ] (اِخ ) همان عُروان است جز آنکه به فتح اول خوانده شده . و گویند آن کوهی است در فلاتی بنام عَروی ̍. و برخی آن را کوهی در مکه دانسته اند که طائف بر بالای آن واقع شده است و قبایل هذیل در آنجا ساکنند. و در حجاز محلی مرتفعتر از این کوه یا...
-
عروان
لغتنامه دهخدا
عروان . [ ع ُرْ ] (اِخ ) ابن جشم بن عبدشمس وائل بن الغوث . از اجداد جاهلی است . رجوع به عروانی شود.
-
عروان
لغتنامه دهخدا
عروان . [ ع ُرْ ] (اِخ ) ابن کنانةبن خزیمة. از اجداد جاهلی است . رجوع به عروانی شود.
-
عروان
لغتنامه دهخدا
عروان . [ ع ُرْ ] (اِخ ) نام کوهی است . وگویند نام جایگاهی است . و آن را به فتح اول نیز خوانده اند. (از معجم البلدان ). و رجوع به عَروان شود.
-
عروان
لغتنامه دهخدا
عروان . [ ع ُرْ ] (ع اِ) گیاهی است ، یا آنچه در زمستان برگش نیفتد. (منتهی الارب ). نام گیاهی که در زمستان برگش نیفتد و سبز بماند. (ناظم الاطباء).
-
اروان
لغتنامه دهخدا
اروان . [ اَرْ ] (اِخ ) چاهی است در مدینه ، و آنرا ذَروان و ذواَروان هم گفته اند و همه در حدیث یاد شده . (معجم البلدان ).
-
اروان
لغتنامه دهخدا
اروان . [ اِرْ ] (اِخ ) اِروآن . پسر ارشک چهارمین پادشاه ارمنستان از سلسله ٔ اشکانی که 21 سال سلطنت کرد. (ایران باستان ص 2597). || پنجمین پادشاه از شاخه ٔ دوم سلسله ٔ اشکانیان ارمنستان در 68 م . (ایران باستان ص 2636 از سن مارتن ).