کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آرنج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
کونه آرنج، کونه پا (پاشنه)
لهجه و گویش تهرانی
انتها
-
واژههای همآوا
-
ارنج
لغتنامه دهخدا
ارنج . [ ] (اِ) قسمی ماهی دریای خزر و آنرا ماش نیز نامند.
-
ارنج
لغتنامه دهخدا
ارنج . [ اَ رَ ] (اِ) آرنج . (جهانگیری ). بندگاه ساعد و بازو. مرفق . (برهان ).
-
جستوجو در متن
-
elbow
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آرنج، زانو، ارنج، دسته صندلی، با ارنج زدن
-
elbowing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آرنج، با ارنج زدن
-
elbowed
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آرنج، با ارنج زدن
-
مرفق
دیکشنری عربی به فارسی
ارنج , دسته صندلي , با ارنج زدن , سودمندي
-
sashing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ارنج
-
arpent
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آرنج
-
aridly
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آرنج
-
egeran
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ارنج
-
lankly
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آرنج
-
مرفق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: مرافق] (زیستشناسی) [قدیمی] merfaq = آرنج
-
مِرْکْ
لهجه و گویش بختیاری
merk آرنج.