کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آرمیده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
آرمیده
/'āramide/
معنی
۱. آرامگرفته؛ آسوده.
۲. خفته.
۳. [قدیمی] ساکن.
۴. [قدیمی] آهسته.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
آسوده، خفته، غنوده
دیکشنری
static
-
جستوجوی دقیق
-
آرمیده
واژگان مترادف و متضاد
آسوده، خفته، غنوده
-
آرمیده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹آرمده› 'āramide ۱. آرامگرفته؛ آسوده.۲. خفته.۳. [قدیمی] ساکن.۴. [قدیمی] آهسته.
-
آرمیده
فرهنگ فارسی معین
(رَ دِ) (ص مف .) 1 - خفته ، 2 - ساکن ، مطمئن .
-
آرمیده
لغتنامه دهخدا
آرمیده . [ رَ دَ / دِ ] (ن مف / نف ) آسوده . مستریح . ساکن . بی حرکت . ساکت . خفته . خوابیده . آرام . آرام گرفته . مقابل جنبان و جنبنده : از ما رها شدی دگری را رهی شدی از ما رمیده با دگری آرمیده ای . شهره ٔ آفاق (از صحاح الفرس ).ز کارآگهان آنکه بدرهن...
-
واژههای مشابه
-
ارمیده
لغتنامه دهخدا
ارمیده . [ اَ دَ / دِ ] (ن مف / نف ) مخفف آرمیده .آسوده . مستریح . ساکن . بیحرکت . قرارگرفته . ساکن شده . (برهان ). ارمنده . (جهانگیری ). رجوع به آرمیده شود.
-
واژههای همآوا
-
ارمیده
لغتنامه دهخدا
ارمیده . [ اَ دَ / دِ ] (ن مف / نف ) مخفف آرمیده .آسوده . مستریح . ساکن . بیحرکت . قرارگرفته . ساکن شده . (برهان ). ارمنده . (جهانگیری ). رجوع به آرمیده شود.
-
جستوجو در متن
-
آرمده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) 'āramede = آرمیده
-
غنوده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [قدیمی] qonude غنویده؛ خوابیده؛ خفته؛ آرمیده.
-
خوابق
واژهنامه آزاد
آرمیده ، جمع خواب . خوابیده
-
غنوده
واژگان مترادف و متضاد
آرمیده، آسوده، خسبیده، خفته، خوابیده
-
سایه خفت
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] sāyexoft در سایه خفته؛ خفته و آرمیده در سایه.
-
آرمنده
لغتنامه دهخدا
آرمنده . [ رَ م َ دَ / دِ ] (نف ) آنکه آرمیده است .