کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آرمه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
آرمه
لغتنامه دهخدا
آرمه . [ رِ م َ ] (ع اِ) دندان . (مهذب الاسماء). || سال قحط.
-
آرمه
لهجه و گویش تهرانی
ویار
-
آرمه
واژهنامه آزاد
تقویت شده؛ مثال:بتن آرمه.
-
واژههای مشابه
-
ارمه
لغتنامه دهخدا
ارمه . [ اُ رَم ْ م َ ] (ع اِ) دندان . ج ، اُرم ّ. (مهذب الاسماء).
-
ارمه
لغتنامه دهخدا
ارمه . [ اُ م َ ] (اِخ ) مخفف ارمیا. (غیاث ) (آنندراج ). و او را با خضر یکی دانسته اند (!). (غیاث ). رجوع به ارمیا شود.
-
بتون آرمه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: béton armé] beton[']ārme بتونی که در آن میلههای آهنی قرار میدهند تا استحکام و مقاومت آن بیشتر شود.
-
بتون آرمه
فرهنگ فارسی معین
( ~. مِ) (اِمر.) بتون مسلح ، بتونی که در آن میله های آهنی گذارند تا استواری و مقاومت آن بیشتر گردد.
-
آرمه داری
واژهنامه آزاد
آرْمِه داری در فرهنگ عامۀ شهر شیراز به مراسمی گفته می شود که طی آن خوراک ها و غذاهایی که زن باردار به آن ها ویار دارد، در ماه هفتم بارداری برای او فرستاده می شود. نمونۀ این واژه در رمان سووشون اثر سیمین دانشور دیده می شود. آرمه به معنای ویار است.
-
پل بتون ارمه روی دره
دیکشنری فارسی به عربی
جسر
-
واژههای همآوا
-
عرمه
فرهنگ فارسی معین
(عَ رْ مَ یا مِ) [ ع . ] (اِ.) 1 - تودة ریگ . 2 - جای گرد آمدن ریگ .
-
ارمه
لغتنامه دهخدا
ارمه . [ اُ رَم ْ م َ ] (ع اِ) دندان . ج ، اُرم ّ. (مهذب الاسماء).
-
ارمه
لغتنامه دهخدا
ارمه . [ اُ م َ ] (اِخ ) مخفف ارمیا. (غیاث ) (آنندراج ). و او را با خضر یکی دانسته اند (!). (غیاث ). رجوع به ارمیا شود.