کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آرز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
عرض
لغتنامه دهخدا
عرض . [ ع َ ] (اِخ ) کوهی است مشرف بر شهر «فاس » در المغرب . (از معجم البلدان ).
-
عرض
لغتنامه دهخدا
عرض . [ ع َ ] (ع اِ) پهنا، خلاف طول . (منتهی الارب ). خلاف طول . (از اقرب الموارد). و عادت مردمان چنان رفته است که درازترین بعدی را طول نام کنند، ای درازا، و آنکه از او کمتر است ، عرض ، أی پهنا. (از التفهیم ). پهنا. (کشاف اصطلاحات الفنون ). یکی از ا...
-
عرض
لغتنامه دهخدا
عرض . [ ع َ ] (ع مص ) پیدا و آشکارا گردیدن . (از منتهی الارب ). ظاهر شدن و آشکار گردیدن ، در حالی که دوام نیابد. (از اقرب الموارد). || پیدا و ظاهر ساختن . (از منتهی الارب ). ظاهر کردن . (از اقرب الموارد). آشکارا کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار) (زو...
-
عرض
لغتنامه دهخدا
عرض . [ ع َ رَ ] (ع اِ) آنچه لاحق گردد مردم را از بیماری و جز آن . و گزند. (منتهی الارب ). آنچه از مرض و غیره بر انسان عارض شود. (از اقرب الموارد). بیماری و رنجی که بسبب رنجی حادث شود چنانکه صداع که بسبب تب حادث شود و تب که بسبب وجعی پیدا گردد. (غیاث...
-
عرض
لغتنامه دهخدا
عرض . [ ع َ رَ ] (ع مص ) بس فربه و پرگوشت شدن از کثرت گیاه . (از منتهی الارب ). شکافته شدن گوسفند از کثرت علف ، یعنی از چرا کردن . (از اقرب الموارد). || پیدا و آشکار گردیدن . || نمایان گردیدن و پیش آمدن ، چنانکه گویند عرضت له الغول . || شکستگی و آفت ...
-
عرض
لغتنامه دهخدا
عرض . [ ع َ رِ ] (از ع ، ص ، اِ) مخفف عارض . عرض دهنده ٔ لشکر. شمارکننده ٔ سپاهیان . سان دهنده . (فرهنگ فارسی معین ). مفتش . لشکرنویس : و از آن جایگه شد به پرده سرای عرض پیش او رفت با رهنمای . فردوسی .عرض را بخوان تا بیارد شمارکه چند است مردم که آید ...
-
عرض
لغتنامه دهخدا
عرض . [ ع َ] (اِخ ) شهری است به شام . (منتهی الارب ). شهرکی است در بیابان شام که اکنون از اعمال حلب است . و آن بین تدمر و الرصافة الهشامیة قرار دارد. و تعدادی از بزرگان بدانجا نسبت دارند. رجوع به معجم البلدان شود.
-
عرض
لغتنامه دهخدا
عرض . [ ع ِ ] (اِخ ) مزارع است در حوالی مسجد قبلتین . (منتهی الارب ).
-
عرض
لغتنامه دهخدا
عرض . [ ع ِ ] (اِخ ) نخلستان و رودباری است در یمامة. (منتهی الارب ). عرض الیمامة، وادی یمامه است که از مهب شمال به سوی مهب جنوب جاری شود. و قرایی که در اطراف آن است «سفوح » نامیده میشود. و تمام این عرض از آن بنی حنیفه است و اندکی از آن متعلق به بنی ا...
-
عرض
لغتنامه دهخدا
عرض . [ ع ِ ] (اِخ ) وادیی است به مدینه . (منتهی الارب ). علم است وادی خیبر را، و اکنون از آن عنزة است و در آن آبها و نخل و کشتها است . (از معجم البلدان ).
-
عرض
لغتنامه دهخدا
عرض . [ ع ِ ] (ع اِ) اندام . (منتهی الارب ). جسد. (اقرب الموارد). تن مردم . (مهذب الاسماء). بدن و جسد.(غیاث اللغات ). || هر عضو که از آن خوی آید. (منتهی الارب ). هر موضعی که از آن ، یعنی از مسام آن ، عرق خارج شود. ج ، أعراض . (اقرب الموارد). و از آن...
-
عرض
لغتنامه دهخدا
عرض . [ ع ِ رَ ] (ع مص ) پهن گردیدن . (از منتهی الارب ). پهن شدن ، ضد دراز گشتن .(از اقرب الموارد). انبساط و گسترش در خلاف جهت طول .(از تعریفات جرجانی ). عَراضة. رجوع به عراضة شود.
-
عرض
لغتنامه دهخدا
عرض . [ ع ُ ] (ع اِ) بن کوه . (منتهی الارب ). دامنه ٔ کوه . (از اقرب الموارد). || روی کوه . || کرانه . (منتهی الارب ).جانب . (اقرب الموارد). کرانه و جانب . (غیاث اللغات ). || طرف . (منتهی الارب ). ناحیه . (از اقرب الموارد). || میانه ٔ جوی و دریا، میا...
-
عرض
لغتنامه دهخدا
عرض . [ ع ُ رُ ] (ع اِ) گوشه ٔ چشم . گویند: نظر اًلیه من عرض ؛ نگریست به وی از گوشه ٔ چشم . (از منتهی الارب ). || نوعی سیر و حرکت که در اسب ستوده است و در شتر نکوهیده . (از اقرب الموارد). عُرض و رجوع به عُرض شود.
-
عرض
واژگان مترادف و متضاد
۱. آبرو، اعتبار، جاه، حیثیت، شرف، قدر، ناموس ۲. ذات، گوهر، نفس