کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آرزومندی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
آرزومندی
/'ārezumandi/
معنی
۱. میل؛ رغبت؛ شوق؛ اشتیاق.
۳. [قدیمی، مجاز] دلباختگی؛ عاشقی.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. اشتیاق، رغبت، شوق، میل
۲. تعشق، شیفتگی، عاشقی، هواداری
۳. تحسر، حسرت
دیکشنری
hunger, thirst, vagary, wistfulness
-
جستوجوی دقیق
-
آرزومندی
واژگان مترادف و متضاد
۱. اشتیاق، رغبت، شوق، میل ۲. تعشق، شیفتگی، عاشقی، هواداری ۳. تحسر، حسرت
-
آرزومندی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) 'ārezumandi ۱. میل؛ رغبت؛ شوق؛ اشتیاق.۳. [قدیمی، مجاز] دلباختگی؛ عاشقی.
-
آرزومندی
فرهنگ فارسی معین
( ~. مَ) (حامص .) 1 - شوق ، اشتیاق . 2 - حسرت . 3 - غرض .
-
آرزومندی
لغتنامه دهخدا
آرزومندی . [ رِ م َ ] (حامص مرکب ) شوق . اشتیاق . پویه . تعطش . بَهْش . التیاع . توق . صبابت : سحر با باد میگفتم حدیث آرزومندی ندا آمد که واثق شو بالطاف خداوندی . حافظ.ورای حد تقریر است شرح آرزومندی . حافظ.حدیث آرزومندی که در این نامه ثبت افتدهمانا ب...
-
واژههای مشابه
-
ارزومندی
دیکشنری فارسی به عربی
عطش
-
جستوجو در متن
-
اشتیاق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'eštiyāq شوق داشتن؛ آرزومند چیزی شدن؛ آرزومندی.
-
مشتاقانه
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [عربی. فارسی] moštāqāne همراه با اشتیاق و آرزومندی.
-
آرزومندانه
فرهنگ فارسی عمید
(قید) 'ārezumandāne ۱. به حال آرزومندی.۲. مانند آرزومندان.
-
تشوق
لغتنامه دهخدا
تشوق . [ ت َ ش َوْ وُ ] (ع مص ) آرزومند شدن و آرزومندی نمودن . (تاج المصادر بیهقی ). آرزومندی نمودن . (زوزنی ) (از غیاث اللغات ). ظاهر کردن شوق را و بتکلف آرزومندی کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). آرزومندی نمودن و ظاهر کردن شوق را بتکلف . (آنندر...
-
رغبت
واژگان مترادف و متضاد
آرزو، آرزومندی، اشتیاق، تعشق، تمایل، خواست، میل، هوس
-
شیفتگی
واژگان مترادف و متضاد
آرزومندی، دلباختگی، دلدادگی، شیدایی، عاشقی، عشق
-
مشتاقی
واژگان مترادف و متضاد
آرزومندی، اشتیاق، رقبت، عشق، میل ≠ بیزاری
-
اشواق
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) [ ع . ] جِ شوق ؛ آرزو، آرزومندی ها.