کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آرزوانه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
آرزوانه
/'ārezuvāne/
معنی
۱. آنچه آرزو کنند.
۲. آنچه زن آبستن در اوایل آبستنی هوس کند که بخورد؛ ویارانه.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
آرزوانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] 'ārezuvāne ۱. آنچه آرزو کنند.۲. آنچه زن آبستن در اوایل آبستنی هوس کند که بخورد؛ ویارانه.
-
آرزوانه
لغتنامه دهخدا
آرزوانه . [ رِ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) وَحم . ویارانه . آنچه آبستن از خوردنیها و غیرخوردنیهای عادی چون گِل و زغال آرزو کند خوردن را. || آنچه خویشان و کسان زن آبستن پزند و او را فرستند. || آنچه آرزو کنند. هوسانه . موضوع آرزو : آرزوانه همانقدر است که می...
-
جستوجو در متن
-
تاج زید
لغتنامه دهخدا
تاج زید. [ زَ ] (اِخ ) یکی از معاصرین بهاءالدین ولد: «... خواجه محمد سرزری گفت مرتاج زید را، که من از بهر آن دانستم که فلانی را نان و عسل آرند تا او بیارامد که من بیست سال در خود آرزوانه بکشتم تا در من آرزوانه نماند، تا هر که بیاید آرزوانه ٔ وی در من...
-
ویارانه
لغتنامه دهخدا
ویارانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) آرزوانه ، و آن طعامهای خوش طعم و خوشبوی باشد که کسان و آشنایان زنان آبستن ، آنان را پزند و فرستند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
توحیم
لغتنامه دهخدا
توحیم . [ ت َ ] (ع مص ) ذبح کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). گوسفند بکشتن از بهر وی [زن آبستن ]. (تاج المصادر بیهقی ) (از اقرب الموارد). || آرزوانه ٔ زن آبستن خورانیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آرزوی آبستن بدادن . (ت...
-
وحم
لغتنامه دهخدا
وحم . [ وَ ] (ع اِ) آن چیز که زن حامله آرزو کند. (مهذب الاسماء). آرزوانه ٔ زن باردار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). هوسانه . ویارانه . آن چیز که آبستن آرزو کند. || آواز بال و پر مرغ که در پریدن برآید. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطب...
-
ویار
لغتنامه دهخدا
ویار. (اِ) میل و هوس زنان آبستن . (از ابن البیطار) ویار گاهی به صورت تهوع و استفراغ و گاه به شکل بد آمدن از بعض چیزها و زمانی به صورت اشتها داشتن و هوس چیزی را کردن و آن را بسیار دوست داشتن ظاهر می شود.(فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمال زاده ). آرزوانه را گو...
-
بس آمدن
لغتنامه دهخدا
بس آمدن . [ ب َ م َ دَ ] (مص مرکب ) کافی بودن . بیشتر با کس و چیز همراه است .- بس آمدن با کسی ، بر کسی ، به کسی ، از کسی ؛ کافی بودن در زور و قوت باحریف . (آنندراج ) (فرهنگ نظام ). حریف شدن در زور و قوت با کسی یا بر کسی . (فرهنگ فارسی معین ). توانست...