کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آرد گندم سخت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
self-raising flour
آرد خودورا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] آردی چندمنظوره حاوی نمک و مادۀ ورآور، شامل سدیم بیکربنات و یک اسید آلی
-
whole meal 1
آرد کامل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] آردی که در تهیۀ آن هیچیک از اجزای مغز و پوسته و گیاهک (germ) دانههای غلات از آنها جدا نمیشود
-
ارد دادن
فرهنگ فارسی معین
(اُ. دَ) [ انگ - فا. ] (مص ل .) دستور دادن ، امر کردن .
-
آرد کپان
لغتنامه دهخدا
آرد کپان . [ ] (اِخ ) نام طائفه ای از ایل قشقائی ساکن حوالی سمیرُم مرکب از 150 خانوار.
-
ارد پارتی
لغتنامه دهخدا
ارد پارتی . [ اُ رُ دِ ] (اِخ ) پانزدهمین پادشاه از سلسله ٔ اشکانیان ارمنستان که از سال 17تا 18 م . سلطنت کرده است . (ایران باستان ص 2619).
-
ارد پارتی
لغتنامه دهخدا
ارد پارتی . [ اُ رُ دِ ] (اِخ ) هیجدهمین پادشاه از سلسله ٔ اشکانیان ارمنستان که در سال 35 م . سلطنت یافت .
-
ارد دوم
لغتنامه دهخدا
ارد دوم . [ اُ رُ دِ دُوْ وُ ] (اِخ ) پس از کشتن فرهادک ، نجبای پارت شخصی را اُرُد نام بر تخت نشانیدند. او از خانواده ٔ سلطنت بود از فرهادک درگوشه ای پنهان و گمنام میزیست و هیچ انتظار نداشت که روزی او را بسلطنت بطلبند بنابراین ، وقتی که فرستادگان نجب...
-
ارد خشن
دیکشنری فارسی به عربی
جص
-
ارد کردن
دیکشنری فارسی به عربی
طحين
-
اُرد ناشتا
لهجه و گویش تهرانی
دستور بی جا
-
آرد کپیدن
واژهنامه آزاد
آرد را ربودن و بلعیدن به کسی که قبل از تهیه نان یا هر چیزه دیگه مواد اولیه را ببلعد. عجله در خوردن،آدم همیشه گشنه و فرصت طلب.
-
آش آرد
واژهنامه آزاد
اگرا.
-
whole meal bread
نان آرد کامل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] نانی که از آرد کامل تهیه میشود و بر پایۀ مادۀ خشک حدود دو درصد الیاف خام دارد
-
آرد و بار
لغتنامه دهخدا
آرد و بار. [ دُ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) جنس آرد، خمیر، نان : آردوبار فلان نانوائی ؛ جنس نان ِ آن .
-
حریره ارد ذرت
دیکشنری فارسی به عربی
هريسة