کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آرتا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
ارتا
فرهنگ نامها
(تلفظ: artā) (اوستایی) مقدس ، پاک ، راستی ، درستی .
-
ارتا
لغتنامه دهخدا
ارتا. [ اَ ] (اِخ ) شهریست واقع در شمال غربی جزیره ٔ میورقه . سکنه ٔ آن قریب 8000 تن و شغل ایشان نسج کتان و دباغت و صید ماهی و داد و ستد میوه است و در آن غاریست دارای سردابهای غریب . (ضمیمه ٔ معجم البلدان ).
-
ارتا
لغتنامه دهخدا
ارتا. [ اَ ] (اِخ ) شهریست بترکیه ٔ اروپا واقع بمسافت 42 میلی جنوب یانیه ، در کنار نهر ارتای یسری و آنجا پلی است زیبا در حدود 300 ذراع و سکنه ٔ آن قریب 7000 و اکثر یونانی اند و در آن آثار حصن های یونانیان قدیم باقی است و دارای کارخانه های منسوجات و غ...
-
ارتا
لغتنامه دهخدا
ارتا. [ اَ ] (اِخ ) نام خلیجی است از بحرالیونان و نیز قسمتی از حدود شمالیه ٔ یونان ، بین 39 درجه عرض شمالی و 21 درجه ٔ طول شرقی و طول آن از شمال غربی بجنوب شرقی 25 میل و عرض آن از 4 تا 10 میل است . (ضمیمه ٔ معجم البلدان ).
-
ارتا
لغتنامه دهخدا
ارتا. [ اَ ] (اوستایی ، ص ) اَرْتَه . در اوستا و پارسی باستان بمعنی مقدس است مانند اَردا چنانکه در ارتخشثره (اردشیر) بمعنی شهریاری مقدس و ارته وهیشته (اردیبهشت ) بمعنی بهترین مقدس و نیز پیش از نام بعض ایرانیان قدیم می آمده است چنانکه ارتبان (اردوان )...
-
ارتا
لغتنامه دهخدا
ارتا. [ اَ ] (هزوارش ، اِ) بلغت زندو پازند بوم و زمین را گویند. (برهان قاطع). ارض .
-
ارتا
لغتنامه دهخدا
ارتا. [ اَ رَ ] (اِخ ) یکی از نواحی طبرستان مستقرّ ابوخزیمه . (سفرنامه ٔ مازندران و استراباد رابینو ص 165).
-
ارتا
لغتنامه دهخدا
ارتا. [ اُ ] (اِخ ) شهریست به ایطالیای علیا در مقاطعه ٔ نُوارِز، موقع آن بمسافت 25 میلی شمال شمال غربی نوارز بساحل دریاچه ٔ ارتای غربی . (ضمیمه ٔ معجم البلدان ).
-
جستوجو در متن
-
artha
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آرتا
-
ارتادخت
فرهنگ نامها
(تلفظ: artā doxt) (اَرتا + دخت = دختر) ، دختر پاک و مقدس .
-
اردا
فرهنگ نامها
(تلفظ: ardā) (اوستایی) اَرتا ، مقدس ؛ (در اعلام) فرزند هیستاسب هخامنشی .
-
ارتامن
فرهنگ نامها
(تلفظ: artā man) (اَرتا = مقدس + من = اندیشه) ، اندیشهی مقدس ؛ (در اعلام) نام فرزند سمردیس .
-
مهرآرتا
فرهنگ نامها
(تلفظ: mehr ārtā) (مهر = مهربانی و محبت + آرتا = مقدس) ، مهربانی و محبت مقدس .
-
in vivo corrosion
خوردگی درزیوه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[خوردگی] خوردگی وسایل اَرتاپزشکی یا کاشتینههای پزشکی در بدن براثر سیالات خورندۀ موجود در بدن متـ . خوردگیدرونتنی