کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آرایش همپیوستگی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
ارایش
دیکشنری فارسی به عربی
تجمع , تزيين , تشکيل , تينة , ثقل , ثوب , حلية , زينة , ضمادة , طلب , مرحاض
-
trans configuration
آرایش ترانس، آرایش تراسو
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری] ← تراپیوستگی
-
cis configuration
آرایش سیس، آرایش ورسو
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری] ← همپیوستگی 1
-
arrange
آرایش 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] چگونگی قرارگرفتن افراد تیم در زمین مسابقه
-
arrangement 1
آرایش 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] نحوۀ قرار گرفتن مجموعهای از عناصر زبانی برحسب موقعیت و توزیع آنها
-
arrangement 2
آرایش 3
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] نحوۀ قرارگیری یک قطعه نسبت به قطعات همسان
-
formation
آرایش 4
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] ترتیب قرار گرفتن تعدادی از یگانهای نظامی به شکلی ویژه برای انجام یا آمادگی انجام مأموریتی خاص
-
آرایش 5
واژههای مصوّب فرهنگستان
[عمومی] ← آرایهگری
-
electron configuration
آرایش الکترونی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] توزیع الکترونها بین اوربیتالهای اتمی یک عنصر
-
domain arrangement
آرایش حبه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-پروتگانشناسی] تعداد و نحوۀ قرار گرفتن حبهها در یک پروتئین معین
-
weaving configuration
آرایش ضربدری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] نحوۀ طراحی خطهای عبور و چگونگی امتداد یافتن آنها در محدودۀ ضربدری
-
آرایش گیاهی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] ← آرایش پوشش گیاهی
-
آرایش ورسو
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری] ← همپیوستگی 1
-
آرایش خورشید
فرهنگ فارسی معین
(یِ ش ِ خُ) (اِمر.) هفدهمین لحن از الحان باربدی .
-
آرایش کردن
لغتنامه دهخدا
آرایش کردن . [ ی ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تزیین . تزیّن . آراستن . جلوه کردن . || طرازیدن . پدرام کردن . تدبیج . تنقیش . خودسازی .