کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آرام و مونس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
آرام بودن
لغتنامه دهخدا
آرام بودن . [ دَ ] (مص مرکب ) استراحت : چنان دان که هر کس جهان را شناخت در او جای آرام بودن نساخت .فردوسی .
-
آرام جای
لغتنامه دهخدا
آرام جای . (اِ مرکب ) جای استراحت : پرستش کنم پیش یزدان به پای نبیند مرا کس به آرام جای .فردوسی .
-
ارام الکناس
لغتنامه دهخدا
ارام الکناس . [ اِ مُل ْ ک ِ ] (اِخ ) ریگی است در بلاد عبداﷲبن کلاب . (معجم البلدان ).
-
بطور ارام
دیکشنری فارسی به عربی
بشکل هادي
-
ارام کننده
دیکشنری فارسی به عربی
مسکن
-
انقلاب آرام
دیکشنری فارسی به عربی
الثورة البيضاء
-
کودتای آرام
دیکشنری فارسی به عربی
الثورة البيضاء
-
اجتماع آرام
دیکشنری فارسی به عربی
اِجْتِماعٌ سِلْمي
-
ارام کردن
دیکشنری فارسی به عربی
ارضخ , اهدا , خفف , صمة , عزاء , فترة الهدوء , لطيف , ما زال , ناعم , هادن , هدوء , هدي
-
ارام شدن
دیکشنری فارسی به عربی
صمة
-
بی ارام
دیکشنری فارسی به عربی
مضطرب
-
ارام بنوازید
دیکشنری فارسی به عربی
بيانو
-
ارام نمود
دیکشنری فارسی به عربی
أخْمَدَ
-
آرام گرفت
دیکشنری فارسی به عربی
اِرتاحَ
-
دل آرام
واژهنامه آزاد
آرامش دهنده قلب، تسکین دهنده دل