کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آرامنشینی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
dead-stick landing
خاموشنشینی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] نشست هواگَرد با موتور خاموش
-
docking 1
حوضنشینی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] عملیات یا اقداماتی که درطی آن شناور به حوضچۀ تعمیرات وارد میشود
-
withdrawal
عقبنشینی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] نوعی عملیات پدافندی که در آن نیروی درگیر با دشمن از ادامۀ درگیری پرهیز میکند و از دشمن فاصله میگیرد
-
عقب نشینی
فرهنگ فارسی معین
( ~ . نِ) [ ع - فا. ] (حامص .) 1 - ترک مواضع نظامی در هنگام جنگ . 2 - بازگشتن به عقب تر از جای خود یا دست کشیدن دایم یا موقت از آن چه دشوار یا نپذیرفتنی است .
-
تخت نشینی
لغتنامه دهخدا
تخت نشینی . [ ت َ ن ِ ] (حامص مرکب ) سلطنت و پادشاهی . (ناظم الاطباء).
-
راه نشینی
لغتنامه دهخدا
راه نشینی . [ ن ِ ] (حامص مرکب ) عمل راه نشین . || گدایی . نشستن در معابر سؤال را. نشستن بر سر راهها گدایی را. رجوع به راه نشین شود.
-
زاویه نشینی
لغتنامه دهخدا
زاویه نشینی . [ ی َ / ی ِ ن ِ ] (حامص مرکب ) عزلت اختیار کردن . گوشه نشینی . از مردم دوری گزیدن . انزواء. تزوی . و رجوع به زاویه گرفتن شود.
-
شب نشینی
لغتنامه دهخدا
شب نشینی . [ ش َ ن ِ ] (حامص مرکب ) عمل شب نشین . بیداری شب . (ناظم الاطباء). نشستن دوستان بعداز شام خوردن در جایی برای صحبت . (فرهنگ نظام ). گردآمدن گروهی در پاس اول شب یا دیری از شب و صحبت کردن و خود را مشغول ساختن . (ناظم الاطباء) : به شب نشینی زن...
-
اجاره نشینی
لغتنامه دهخدا
اجاره نشینی . [ اِ رَ / رِ ن ِ ] (حامص مرکب ) مستأجر بودن .
-
بادیه نشینی
لغتنامه دهخدا
بادیه نشینی . [ ی َ / ی ِ ن َ/ ن ِ ] (حامص مرکب ) چادرنشینی . صحرانشینی . تبدّی .
-
بالا نشینی
لغتنامه دهخدا
بالا نشینی . [ ن ِ ] (حامص مرکب ) عمل بالانشین . صدرنشینی . جای گزینی در بالا. مقام کردن در فوق . در صدرجای نشستن از مجلس . تصدر. (منتهی الارب ) : کاکل از بالانشینی رتبه ای پیدا نکردزلف از افتاده حالی همنشین ماه شد.(؟).
-
پرده نشینی
لغتنامه دهخدا
پرده نشینی . [ پ َ دَ / دِ ن ِ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی پرده نشین .
-
پس نشینی
لغتنامه دهخدا
پس نشینی . [ پ َ ن ِ ] (حامص مرکب ) عقب نشینی .
-
به نشینی
لغتنامه دهخدا
به نشینی . [ ب ِه ْ ن ِ ] (حامص مرکب ) خوش نشینی . دوستی و مجالست نیک : روز شادی به نشینی خود کند هر دشمنی دوست آن باشد که تا جان وقت تیمار ایستد.سیدحسن غزنوی .
-
خاک نشینی
لغتنامه دهخدا
خاک نشینی . [ ن ِ ] (حامص مرکب ) جلوس بر خاک . || بدبختی . فقر. بیکسی . || فروتنی : در سرکشی است خاک نشینی که گفته اندفواره چون بلند شود سرنگون شود.؟