کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آرامیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
آرامیدن
/'ārāmidan/
معنی
= آرمیدن
فرهنگ فارسی عمید
فعل
بن گذشته: آرامید
بن حال: آرام
دیکشنری
relax, rest
-
جستوجوی دقیق
-
آرامیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) 'ārāmidan = آرمیدن
-
آرامیدن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (مص ل .)1 - خفتن ، استراحت کردن . 2 - قرار یافتن ، آرام شدن . 3 - صبر کردن .
-
آرامیدن
لغتنامه دهخدا
آرامیدن . [ دَ ] (مص ) آرمیدن . استراحت کردن . آسودن . ساکن شدن . (زمخشری ). آسایش یافتن . سکون . استقرار. اسکان . (زوزنی ). بیارامیدن . قرار گرفتن : نیارامد از بانگ هنگام جنگ [ رستم ]همی آتش افروزد از خاک و سنگ . فردوسی .شاهی است به کشمیر اگر ایزد خ...
-
جستوجو در متن
-
ضغن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] zaqan آرامیدن.
-
نیارامیدن
لغتنامه دهخدا
نیارامیدن . [ ن َ دَ] (مص منفی ) مقابل آرامیدن . رجوع به آرامیدن شود.
-
نارامیدن
لغتنامه دهخدا
نارامیدن . [ دَ] (مص منفی ) ناآرامیدن . نیارامیدن . آرام نگرفتن . استراحت نکردن . مقابل آرامیدن . رجوع به آرامیدن شود.
-
آرمیدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. مقاربت ۲. آرامیدن، آسودن، خفتن، غنودن
-
آرمیدن
فرهنگ فارسی معین
(رَ دَ) (مص ل .) نک آرامیدن .
-
خاک بسری کردن
لغتنامه دهخدا
خاک بسری کردن . [ ب ِ س َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) آرامیدن زن با شوی . آرامیدن با زن . || به اصطلاح عوام مشهد، لواط.
-
استنکاح
لغتنامه دهخدا
استنکاح . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) عقد زناشوئی بستن . (منتهی الارب ). زن کردن خواستن . شوی کردن خواستن . نکاح کردن . (تاج المصادر بیهقی ). نکاح . || آرامیدن با زن . (از منتهی الارب ). آرامیدن با زن خواستن .
-
خاک بسری
لغتنامه دهخدا
خاک بسری . [ ب ِ س َ ] (حامص مرکب ) عمل خاک بسری کردن . عمل آرامیدن زن با شوی (در تداول زنان عامی ). عمل با حلال خود آرمیدن . عمل آرامیدن با زن .
-
آرامش
فرهنگ نامها
(تلفظ: ārāmeš) (اسم مصدر از آرامیدن و آرمیدن) ، فراغت ، راحت ، آسایش ، صلح ، آشتی ، ایمنی ، امنیت، سنگینی ، وقار و طمأنینه .
-
نومیدن
لغتنامه دهخدا
نومیدن . [ ن َ / نُو دَ ] (مص جعلی ) خوابیدن . غنودن . آرامیدن . (ناظم الاطباء). مصدر جعلی است از «نوم » عربی + «یدن ».
-
استراحت
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . استراحة ] 1 - (مص ل .) آرامیدن ، آسایش خواستن . 2 - (اِمص .) آسایش ، آسودگی .