کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آرامگاه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
آرامگاه
/'ārāmgāh/
معنی
۱. جای آرمیدن؛ محل آسایش.
۲. [مجاز] گور؛ مزار؛ مقبره.
۳. جای اسکان؛ محل استقرار.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
تربت، خاک، خاکجا، ضریح، قبر، گور، لحد، مثوی، مدفن، مرقد، مزار، مقبره
دیکشنری
burial ground, grave, resting place, sepulcher, sepulchre, tomb
-
جستوجوی دقیق
-
آرامگاه
واژگان مترادف و متضاد
تربت، خاک، خاکجا، ضریح، قبر، گور، لحد، مثوی، مدفن، مرقد، مزار، مقبره
-
آرامگاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹آرامگه› 'ārāmgāh ۱. جای آرمیدن؛ محل آسایش.۲. [مجاز] گور؛ مزار؛ مقبره.۳. جای اسکان؛ محل استقرار.
-
tomb
آرامگاه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] هر سازۀ مختص تدفین انفرادی یا جمعی مردگان
-
آرامگاه
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) 1 - جای آرمیدن . 2 - مجازاً به معنی گور، قبر.
-
آرامگاه
لغتنامه دهخدا
آرامگاه . (اِ مرکب ) وَطن . (محمودبن عمر ربنجنی ). موطن . مسکن . جای . جایگاه : مگر کو بماند به نزدیک شاه کند کشور و بومت آرامگاه . فردوسی .که ما را دل از بوم و آرامگاه چگونه بود شاد بی روی شاه ؟ فردوسی .بسازم بر این بوم آرامگاه بمهر و وفای تو ای نیک...
-
واژههای مشابه
-
ارامگاه
دیکشنری فارسی به عربی
قبر , مقبرة
-
cruciform chamber
آرامگاه چلیپایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] نوعی آرامگاه خرسنگی که در آن دالان و اتاق تدفین و سه طاقنما بنایی چلیپاشکل میسازند
-
platform tomb
آرامگاه سکویی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] آرامگاه تکحجرهای یا چندحجرهای که ارتفاع آن مساوی یا کمتر از پهنای آن است
-
tholos tomb, beehive tomb
آرامگاه کندویی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] آرامگاهی که از سنگ و به شکل کندو ساخته شده است
-
mausoleum
آرامگاه یادمانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] آرامگاهی بزرگ و باشکوه که در آن جسد در اتاقی بالاتر از سطح زمین قرار دارد
-
ارامگاه بزرگ
دیکشنری فارسی به عربی
ضريح
-
step tomb
آرامگاه پلهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] آرامگاهی با سکوی پلهای
-
single-chambered tomb
آرامگاه تکحجرهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] گور ساختهشده از سنگ، دارای یک حجره
-
multi-chambered tomb
آرامگاه چندحجرهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] گور ساختهشده از سنگ، دارای چند حجره