کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آراء پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
مجموع اراء نوشته
دیکشنری فارسی به عربی
اقتراع
-
برای جمع اوری اراء فعالیت کردن
دیکشنری فارسی به عربی
جمع الاصوات
-
واژههای همآوا
-
عراء
لغتنامه دهخدا
عراء. [ ع َ ] (ع اِ) جای و میدان که در آن چیزی پوشیده نشود. (منتهی الارب ) (از آنندراج ). || جای فراخ و وسیع که از چیزی پوشیده نباشد. (ناظم الاطباء). || گشادگی بی حجاب . (منتهی الارب ) (آنندراج ). ج ، اَعریة. || جای خالی . || روی زمین . (منتهی الارب ...
-
عراء
لغتنامه دهخدا
عراء. [ ع َرْ را ] (ع ص ) دختر دوشیزه . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || شترماده ٔ خردکوهان و ماده شتر خارش ناک . (ناظم الاطباء).
-
ارعا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: ارعاء] [قدیمی] 'er'ā رعایت حال کردن؛ مهربانی کردن.
-
ارآء
لغتنامه دهخدا
ارآء. [ اَرْ ] (ع اِ) اَرٔاء. ج ِ رأی ، بمعنی اعتقاد و بینائی . (آنندراج ).
-
ارآء
لغتنامه دهخدا
ارآء. [ اِرْ ] (ع مص ) اِرْءاء. صاحب رأی و دریافت گردیدن . || رأی دیدن . (زوزنی ). رأی اندیشیدن . || ظاهر شدن حماقت و گولی کسی . || نمودن . اراء. اَراة. (تاج المصادر بیهقی ). || بیمار شُش شدن . || ارآء رایت ؛ بر زمین زدن نیزه را. || کاری کردن که ا...
-
اراء
لغتنامه دهخدا
اراء. [ اِ ] (ع مص ) ارائة. نمودن . (تاج المصادر بیهقی ). || شناسانیدن .
-
عَرَاءِ
فرهنگ واژگان قرآن
محلي روبازکه ديوار و حايلي ديگر در آن نباشد و چيزي که انسان در زير سايهاش قرار گيرد نداشته باشد ، نه سقفي و نه خيمهاي و نه درختي .
-
جستوجو در متن
-
أغلبية الأصوات
دیکشنری عربی به فارسی
اکثريت آراء
-
إحصاءُ الأصْواتِ
دیکشنری عربی به فارسی
شمارش آراء
-
التلاعب بالأصوات
دیکشنری عربی به فارسی
دستکاري آراء
-
نظرسنجى از دانشمندان
دیکشنری فارسی به عربی
استطلاع آراء العلماء
-
استطلاع الراي
دیکشنری عربی به فارسی
راي جويي , پهنه , راي , اخذ راي دسته جمعي , تعداد اراء اخذ اراء (معمولا بصورت جمع) , فهرست نامزدهاي انتخاباتي , مراجعه به اراء عمومي , راي دادن يا اوردن , راس کلا ه