کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آذرگون پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
آذرگون
/'āzargun/
معنی
۱. (زیستشناسی) = شقایق: ◻︎ تا همی سرخ بُوَد آذرگون / تا همی سبز بُوَد سیسنبر (فرخی: ۱۳۹)، ◻︎ به هم بودند آنجا ویس و رامین / چو در یک باغ آذرگون و نسرین (فخرالدیناسعد: ۴۹).
۲. (زیستشناسی) = همیشهبهار
۳. (صفت) [قدیمی] به رنگ آتش؛ آذرفام؛ سرخرنگ.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
آتشرنگ، آتشفام، آتشگون، آتشین، آذرین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
آذرگون
فرهنگ نامها
(تلفظ: āzar gun) به رنگ آتش ؛ (در گیاهی) نام گلی از انواع شقایق که آن را خجسته نیز میگویند؛ شقایق؛ همیشه بهار (گل) .
-
آذرگون
واژگان مترادف و متضاد
آتشرنگ، آتشفام، آتشگون، آتشین، آذرین
-
آذرگون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) 'āzargun ۱. (زیستشناسی) = شقایق: ◻︎ تا همی سرخ بُوَد آذرگون / تا همی سبز بُوَد سیسنبر (فرخی: ۱۳۹)، ◻︎ به هم بودند آنجا ویس و رامین / چو در یک باغ آذرگون و نسرین (فخرالدیناسعد: ۴۹).۲. (زیستشناسی) = همیشهبهار۳. (صفت) [قدیمی] به رنگ آتش؛ آ...
-
آذرگون
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص مر.) نک آذریون .
-
آذرگون
لغتنامه دهخدا
آذرگون . [ ذَ ] (اِ مرکب ) (از: آذر، آتش + گون ، فام ) گلی است که آن را خجسته گویند، رنگش زرد بود و میانش سیاه . (فرهنگ اسدی ، خطی ) : تا همی سرخ بود آذرگون تا همی سبز بود سیسنبر... فرخی .بهم بودند آنجا ویس و رامین چو در یک باغ آذرگون و نسرین . (ویس ...
-
جستوجو در متن
-
آردم
لغتنامه دهخدا
آردم . [ دَ ] (اِ) آذریون . آذرگون .
-
لالهگون
واژگان مترادف و متضاد
آتشرنگ، آذرگون، سرخفام، لالهرنگ، لالهفام، لالهوش
-
آتشفام
واژگان مترادف و متضاد
آتشرنگ، آتشگون، آذرفام، آذرگون، سرخفام، سرخگون
-
آتشین
واژگان مترادف و متضاد
آتشناک، آتشی، آذرگون، آذرین، داغ، سوزان، مشتعل
-
آتریسا
فرهنگ نامها
(تلفظ: ātrisā) آتشگون ، آذرگون و مانند آتش ؛ (به مجاز) زیبا رو.
-
آذرنگ
فرهنگ نامها
(تلفظ: āzarang) آتش رنگ ، نورانی ، تابناک ، آذرگون ، روشن .
-
آتشرنگ
واژگان مترادف و متضاد
آتشین، آتشفام، آذرگون، آذرین، سرخ، سرخفام، قرمز، لالهگون
-
آتشگون
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) 'ātašgun آذرگون؛ آتشفام؛ آتشرنگ؛ به رنگ آتش؛ سرخرنگ؛ مانند آتش.
-
آفتابپرست
واژگان مترادف و متضاد
۱. حربا، سوسمار ۲. کافر، مشرک ۳. گبر، مجوس ۴. آذرگون، آذریون ۵. آفتابگردان