کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آدیش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
آدیش
فرهنگ نامها
(تلفظ: ādiš) آذر ، آتش ؛ (در عامیانه) آتیش .
-
آدیش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) = آتش 'ādiš
-
آدیش
فرهنگ فارسی معین
( اِ.) آتش .
-
آدیش
لغتنامه دهخدا
آدیش . (اِ) آتش . نار : گر کند چوب آستان تو حکم شحنه ٔ چوبها شود آدیش .انوری .
-
واژههای مشابه
-
ادیش
لغتنامه دهخدا
ادیش . [ اَ ] (اِ) آدیش . آتش . رجوع به آدیش شود.
-
واژههای همآوا
-
ادیش
لغتنامه دهخدا
ادیش . [ اَ ] (اِ) آدیش . آتش . رجوع به آدیش شود.
-
جستوجو در متن
-
آذیش
لغتنامه دهخدا
آذیش . (اِ) چوبی را گویند که بر آستانه ٔ در خانه استوار کنند. || بمعنی ریزه ٔ چوب و خس و خاشاک هم آمده است . (برهان ). و در بعض فرهنگها به معنی آتش یعنی صورتی از آدیش نیز آورده اند. و ظاهراً معنی دوم درست باشد. رجوع به آدیش شود.
-
حباشی
لغتنامه دهخدا
حباشی . [ ح ُ شی ی ](ع ص نسبی ) سمعانی گوید: هذه النسبة الی حباشة و هوجدّ ابی ذرّبن جیش بن حباشةبن ادیش بن هلال الأسدی الحباشی من قرّاء التابعین و زهادهم . روی عن عمروبن علی بن ابی طالب و عبداﷲبن مسعود و اُبی ّبن کعب و غیرهم .
-
آتش
لغتنامه دهخدا
آتش . [ ت َ ] (اِ) (از زندی آترس ، و اوستایی آتر، و سانسکریت هوت آش ، خورنده ٔ قربانی ؛ از: هوت ، قربانی + آش ، خورنده ) یکی از عناصر اربعه ٔ قدما و آن حرارت توأم با نوری است که از بعض اجسام سوختنی برآید چون چوب و ذغال و امثال آن . آذر. آدر. ورزم . ...
-
حکم
لغتنامه دهخدا
حکم . [ ح ُ ] (ع مص ) حکومت . امر. مثال فرمودن . احتکام . تحکم . (تاج المصادر بیهقی ). امر کردن . فرمان دادن . حکم کردن . (زوزنی ). حکم راندن . || (اِ) فرمان . دستور. ج ، احکام : مه و خورشید با برجیس وبهرام زحل با تیر و زهره برگرزمان همه حکمی بفرمان ...
-
ت
لغتنامه دهخدا
ت . (حرف ) چهارمین حرف الفبای پارسی و سومین حرف الفبای تازی و حرف بیست و دوم از ابجد است واز حروف مسروری و از حروف هوائی است و از حروف شمسیه و ناریه و هم از حروف مرفوع و مصمته و نیز از حروف مهموسه ٔ نطعیه است ، و آنرا تای قرشت و تای مثناة فوقانی گوین...