کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آدم و حوا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
آدم حسابی
فرهنگ فارسی معین
( ~ . حِ) [ ع - فا. ] (ص .) 1 - فهمیده ، قابل اعتماد. 2 - دارای اصالت .
-
آدم کش
فرهنگ فارسی معین
(دَ. کُ) [ ع - فا. ] (ص فا.)کشندة آدم ، قاتل انسان .
-
بنی آدم
فرهنگ فارسی معین
(بَ دَ) [ ع . ] ( اِ.) انسان ، آدمیزاد.
-
آدم وار
لغتنامه دهخدا
آدم وار. [ دَ ] (ص مرکب ) در تداول عامه بجای آدمی وار.
-
ابن آدم
لغتنامه دهخدا
ابن آدم . [اِ ن ُ دَ ] (ع اِ مرکب ) آدمی زاد. آدمی . آدمی زاده .
-
سرعطسه ٔ آدم
لغتنامه دهخدا
سرعطسه ٔ آدم . [ س َ ع َ س َ ی ِ دَ ] (اِخ ) کنایه از عیسی علیه السلام . (برهان ) (آنندراج ).
-
اششره ادم
لغتنامه دهخدا
اششره ادم . [ ] (اِخ ) رجوع به اشتره آدم شود.
-
اشمره آدم
لغتنامه دهخدا
اشمره آدم . [ ] (اِخ ) رجوع به اشتره آدم شود.
-
حله ٔ آدم
لغتنامه دهخدا
حله ٔ آدم . [ ح ُل ْ ل َ / ل ِ ی ِ دَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از رنگ سبز است . (شرفنامه ٔ منیری ).
-
ادم ابله
دیکشنری فارسی به عربی
احمق
-
ادم انگل
دیکشنری فارسی به عربی
احمق
-
ادم بیگناه
دیکشنری فارسی به عربی
بريء
-
ادم ساده
دیکشنری فارسی به عربی
بريء , حمل
-
ادم ترسو
دیکشنری فارسی به عربی
جبان
-
ادم ناراحت
دیکشنری فارسی به عربی
شکوي