کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آدمک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
آدمک
/'ādamak/
معنی
۱. آدم کوچک.
۲. پیکر و هیکل کوچک که به شکل آدمی درست کنند.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
dummy, effigy, form, lay figure, manikin or mannikin, robot
-
جستوجوی دقیق
-
آدمک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب. فارسی] 'ādamak ۱. آدم کوچک.۲. پیکر و هیکل کوچک که به شکل آدمی درست کنند.
-
آدمک
فرهنگ فارسی معین
(دَ مَ) (اِمصغ .) 1 - آدم کوچک . 2 - مترسک .
-
آدمک
لغتنامه دهخدا
آدمک . [ دَ م َ ] (اِ مصغر) لعبت اطفال که غالباً از چوب سازند. || شکل آدمی که نقش کنند.
-
واژههای مشابه
-
ادمک
دیکشنری فارسی به عربی
دمية , دميت العرض , کاريکاتير
-
Homunculus Nebula
سحابی آدمک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] سحابیای از گاز و غبار که ستارۀ اِتاشاهتخته را فراگرفته است و به شکل آدمی کوچک رصد میشود
-
آدمك رئیس جمهور آمریكا
دیکشنری فارسی به عربی
دمية الرئيس الأميركي
-
جستوجو در متن
-
روبو
واژهنامه آزاد
آدمک هوشمند.
-
کاريکاتير
دیکشنری عربی به فارسی
کاريکاتور , ادمک , کاريکاتور ساختن
-
caricature
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کاریکاتور، ادمک، کاریکاتور ساختن
-
دمية الرئيس الأميركي
دیکشنری عربی به فارسی
آدمك رئيس جمهور آمريكا
-
اطلانت
لغتنامه دهخدا
اطلانت . [ اَ ] (معرب ، اِ) آتلانت . مجسمه ای که در معماری بسازند و روی سر یا دوش آن چیزی دیگر ساخته باشند. آدمک . مجسمه . رجوع به آدمک و مجسمه شود.
-
caricatures
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کاريکاتورها، کاریکاتور، ادمک، کاریکاتور ساختن
-
manikin
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مانکن، ادم کوتاه قد، ادمک