کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آدرنالینزا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
adrenergi
آدرنالینزا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] ماده یا عامل فعالشده با برگردینه یا ترشحکنندۀ آن متـ . برگردینهزا
-
واژههای مشابه
-
آدرنالین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: adrénaline] (زیستشناسی) 'ādrenālin هورمونی که از قسمت مرکزی غدۀ فوق کلیه (آدرنال) به درون خون ترشح میشود و باعث افزایش فشار خون، قند خون و ضربان قلب میگردد؛ اپینفرین.
-
adrenalin, epinephrine
آدرنالین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] هورمونی که از برگرده ترشح میشود و مستقیماً بر دستگاه عصبی مرکزی اثر میگذارد
-
زا
لغتنامه دهخدا
زا. (اِمص ) در تداول بمعنی زایش .- سر زا رفتن ؛ مردن زن گاه بارنهادن . || (نف ) مخفف زاینده . افزاینده : سخت زا.- نازا ؛ عقیم . ماده ای که بچه نیاورد. || (ن مف )مخفف زاییده .- تازه زا ؛ تازه زائیده .مولودی که تازه به دنیا آمده .
-
زا
لغتنامه دهخدا
زا. [ زُ اِ] (اِخ ) نام دختری است از احفاد کنستان تن پورنی روژنت که امپراطور بیزانس بوده و سلطنت وی از 912 تا 959 م . امتداد داشت و برحسب تحقیقاتی که شده است نسب خود را به اشکانیان می رسانید. زُاِ به همسری کنستان تن مونوماک امپراطور بیزانس (1046-1054...
-
زا
لهجه و گویش تهرانی
زائیدن.
-
adrenergic blocking agen
آدرنالینبند
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] مادهای که از ترشح برگردینه جلوگیری میکند متـ . برگردینهبند
-
adrenolyti
آدرنالینکاف
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] ویژگی مادهای که از عملکرد برگردینهزا جلوگیری میکند متـ . برگردینهکاف
-
adrenomimetic, sympathomimetic
شبهآدرنالین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] ماده یا عاملی که اثری شبیه به فعالیت اعصاب برگردینهزا دارد متـ . شبهبرگردینه
-
عسل زا
لغتنامه دهخدا
عسل زا.[ ع َ س َ ] (نف مرکب ) عسل زاینده . ایجادکننده ٔ عسل .
-
کوه زا
لغتنامه دهخدا
کوه زا.(نف مرکب ) کوه زاینده . (اصطلاح زمین شناسی ) تولیدکننده ٔ کوه . جنبشها و حرکات و چین خوردگیهایی که در سطح زمین موجب پیدایش کوهها شود. (از فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به کوه زایی شود.
-
myogenetic, myogenic 1
ماهیچهزا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] مربوط به ماهیچهزایی
-
methanogen
متانزا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] ریزاندامگانی که در محیطهای بیهوازی یافت میشود و متان یکی از محصولات سوختوساز آن است
-
teratogen
ناهنجاریزا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم دارویی] دارویی که مصرف آن در مرحلۀ خاصی از بارداری باعث پیدایش نقص در جنین شود