کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آخچه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
آخچه
لغتنامه دهخدا
آخچه . [ چ َ ] (اِخ ) شهری بیازده فرسنگی بلخ از سوی مغرب با حصاری محکم دارای هفت هزار سکنه .
-
واژههای مشابه
-
اخچه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مغولی] [قدیمی] 'axče = آقچه
-
اخچه
فرهنگ فارسی معین
( اَ چِ) [ تر. ] ( اِ.) = اقچه . آقچه : 1 - ریزة زر. 2 - سکة زر و مهر درم از زر و نقره . 3 - مطلق زر و سیم . 4 - روپیه .
-
اخچه
لغتنامه دهخدا
اخچه . [ اَ چ َ / چ ِ ] (ترکی ، اِ) آقچه . اَقْچه . ریزه ٔ زر. || روپیه و آقچه بقاف نیز گویند. (غیاث اللغات ). || مهر زر و نقره . مهر درم از زر و نقره . سرسکه . میخ درم . مهریست سیمین . (مؤید الفضلاء). || سکه ٔ زر. زر رائج .
-
واژههای همآوا
-
اخچه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مغولی] [قدیمی] 'axče = آقچه
-
اخچه
فرهنگ فارسی معین
( اَ چِ) [ تر. ] ( اِ.) = اقچه . آقچه : 1 - ریزة زر. 2 - سکة زر و مهر درم از زر و نقره . 3 - مطلق زر و سیم . 4 - روپیه .
-
اخچه
لغتنامه دهخدا
اخچه . [ اَ چ َ / چ ِ ] (ترکی ، اِ) آقچه . اَقْچه . ریزه ٔ زر. || روپیه و آقچه بقاف نیز گویند. (غیاث اللغات ). || مهر زر و نقره . مهر درم از زر و نقره . سرسکه . میخ درم . مهریست سیمین . (مؤید الفضلاء). || سکه ٔ زر. زر رائج .
-
جستوجو در متن
-
آقچه
لغتنامه دهخدا
آقچه . [ چ َ / چ ِ ] (ترکی ، اِ) اَخْچه . اَقْچه .زر یا سیم مسکوک ، و توسعاً، هر مسکوکی : وز پی آن تا زند سکه به نام بقاش میزند از آفتاب آقچه موزون فلک . خاقانی .آقچه زر گر هزار سال بماندعاقبتش جای هم دهانه ٔ گاز است . خاقانی .شاهد طارم فلک رست ز دیو...
-
افراس آب
لغتنامه دهخدا
افراس آب . [ اَ س ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) بمعنی سواران آب است که حباب باشد. (برهان ) (آنندراج ). حبابهای آب . (ناظم الاطباء). در برهان ، افراس آب بمعنی سواران آب نوشته آن نیز عربی خواهد بود. (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ). سواران آب را گویند و د...