کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آخوند پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
آخوند
/'āxund/
معنی
۱. ملاّ.
۲. معلم.
۳. عالِم روحانی؛ واعظ و پیشوای مذهبی.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. روحانی، روضهخوان، شیخ، عالم، فقیه، ملا
۲. مدرس، معلم
دیکشنری
priest
-
جستوجوی دقیق
-
آخوند
واژگان مترادف و متضاد
۱. روحانی، روضهخوان، شیخ، عالم، فقیه، ملا ۲. مدرس، معلم
-
آخوند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) 'āxund ۱. ملاّ.۲. معلم.۳. عالِم روحانی؛ واعظ و پیشوای مذهبی.
-
آخوند
فرهنگ فارسی معین
(ص . اِ.) 1 - ملا، معلم مکتب خانه . 2 - پیشوای مذهبی .
-
آخوند
لغتنامه دهخدا
آخوند. [ خو / خُن ْ ] (ص ، اِ) (شاید مخففی از آغا + خوندگار، به معنی خداوندگار) ملا. منلا. عالم . طالب علوم دینیه . || مکتب دار کودکان . معلم کُتّاب .- آخوندبازی ؛ توسل بحیل شرعی .آخوند نباشد درد و غم ، گفتن ؛ کسی را که بیمار نیست به القاء بیمار کرد...
-
آخوند
لهجه و گویش تهرانی
معلم مکتب ـ روحانی
-
واژههای مشابه
-
کلاته آخوند
لغتنامه دهخدا
کلاته آخوند. [ ک َ ت ِ خ ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان مرکزی بخش فریمان شهرستان مشهد. محلی در دامنه ومعتدل است و 160 تن سکنه دارد. آب آنجا از قنات و محصول آن غلات ، پنبه ، بنشن و شغل مردم زراعت ، مالداری و قالیچه باقی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
درس آخوند
لغتنامه دهخدا
درس آخوند. [ دَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پائین ولایت بخش فریمان شهرستان مشهد واقع در 65 هزارگزی فریمان و 10 هزارگزی جنوب خاوری راه مالرو فریمان به آق دربند، با 150 تن سکنه . آب آن از قنات و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
قلعه آخوند
لغتنامه دهخدا
قلعه آخوند. [ ق َ ع َ] (اِخ ) ده مخروبه ای است از دهستان بازفت بخش اردل شهرستان شهرکرد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).
-
مال آخوند
لغتنامه دهخدا
مال آخوند. [ خ ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان گرمسیری است که در بخش کهکیلویه ٔ شهرستان بهبهان واقع است و 400 تن سکنه دارد که از طایفه ٔ طیبی هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
مزرعه ٔآخوند
لغتنامه دهخدا
مزرعه ٔآخوند. [ م َ رَ ع َ ی ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پیشکوه بخش تفت شهرستان یزد، در 28هزارگزی غرب تفت و یکهزارگزی جنوب راه تفت به نودوشان ، در منطقه کوهستانی معتدل واقع و دارای 110 تن سکنه است . آبش از قنات ، محصولش غلات ، شغل مردمش زراعت ، صنای...
-
بنه آخوند
لغتنامه دهخدا
بنه آخوند. [ ب ُ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش رامهرز که در شهرستان اهواز واقع است و 300 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
-
کلاته آخوند لعلی
لغتنامه دهخدا
کلاته آخوند لعلی . [ ک َ ت ِ خ ُ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان خوسف شهرستان بیرجند. محلی در دامنه و معتدل است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
کلاته آخوند ملاقربان
لغتنامه دهخدا
کلاته آخوند ملاقربان . [ ک َ ت ِ خ ُ م ُل ْ لا ق ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش فریمان شهرستان مشهد.محلی در دامنه و معتدل است و 164 تن سکنه دارد. آب آنجا از قنات و محصول آن غلات ، سیب زمینی ، بنشن ، و شغل مردم زراعت است . (از فرهنگ جغرافیایی ...
-
حسین آباد آخوند
لغتنامه دهخدا
حسین آباد آخوند. [ ح ُ س ِ دِ خ ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان عربخانه بخش شوسف شهرستان بیرجند. واقع در 67هزارگزی شمال باختری شوسف و 2هزارگزی جنوب مالرو عمومی گیو به شوسف . ناحیه ای است کوهستانی ولی معتدل . دارای 38 تن سکنه میباشد. فارسی زبانند. از قنا...