کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آخون پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
آخون
واژهنامه آزاد
(بختیاری) خرمن کوبی.
-
واژههای مشابه
-
اخون
لغتنامه دهخدا
اخون . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ اَخ و اَخ ّ و اَخو و اخاً و اخواً. برادران .
-
اخون
لغتنامه دهخدا
اخون . [ اَ وَ ] (ع ن تف ) نعت تفضیلی از خیانت . خائن تر: اخون من الذئب . و رجوع به مجمعالامثال میدانی شود.
-
اخون
لغتنامه دهخدا
اخون . [ اُ ] (اِ) اخون اخون کردن ؛ تَنحنُح . (مقدمةالأدب زمخشری ).
-
اخون اخون کردن
لغتنامه دهخدا
اخون اخون کردن . [ اُ اُ ک َدَ ] (مص مرکب ) تنحنح کردن . (مقدمةالأدب زمخشری ).
-
واژههای همآوا
-
اخون
لغتنامه دهخدا
اخون . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ اَخ و اَخ ّ و اَخو و اخاً و اخواً. برادران .
-
اخون
لغتنامه دهخدا
اخون . [ اَ وَ ] (ع ن تف ) نعت تفضیلی از خیانت . خائن تر: اخون من الذئب . و رجوع به مجمعالامثال میدانی شود.
-
اخون
لغتنامه دهخدا
اخون . [ اُ ] (اِ) اخون اخون کردن ؛ تَنحنُح . (مقدمةالأدب زمخشری ).
-
جستوجو در متن
-
اخو
لغتنامه دهخدا
اخو. [ اَ ] (ع اِ) حالت رفعی اخ . برادر. برادر نسبی . || دوست . همنشین . ج ، اخون ، آخاء، اِخوان ، اُخوان ، اِخوة، اُخوة، اُخُوّ، اُخوّة.
-
اخ
لغتنامه دهخدا
اخ . [ اَ ] (ع اِ) برادر : واجعل لی وزیراً من اهلی هارون اخی . (قرآن 30/20 - 31). در این وقت اخی و معتمدی ابوالقاسم ابراهیم بن عبداﷲ الحصری ... برسولی فرستاده آمد. (تاریخ بیهقی ).بسوی تست همه میل دولت و اقبال چو میل یارسوی یار و میل اخ سوی اخ . سوزنی...
-
حارث
لغتنامه دهخدا
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن ظالم بن غیظبن مرةبن عوف بن سعدبن ذبیان . مکنی به ابولیلی . از فتاکان و دلیران مشهور عرب است در جاهلیت ، و در بزرگی و مناعت بدو مثل زنند: «امنع من حارث بن ظالم »، او یکی از ده تن است که در زمان نعمان بن منذر نزد کسری انوشیروان...