کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آخورگاه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
آخورگاه
لغتنامه دهخدا
آخورگاه . [ خُرْ ] (اِ مرکب ) آخورگه . آخُر : ابلق ایام در آخورگهش زاویه ٔ فخر و تفاخرگهش .امیرخسرو دهلوی .
-
جستوجو در متن
-
ستورخانه
لغتنامه دهخدا
ستورخانه . [ س ُ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) آخورگاه . ستورگاه . اصطبل . (زمخشری ).
-
آخور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: āxwar] ‹آخُر› [قدیمی] 'āxor ۱. طاقچهای که در کنار دیوار درست میکنند و خوراک چهارپایان را در آن میریزند؛ جای علف خوردن چهارپایان.۲. [مجاز] اسطبل؛ طویله؛ آخورگاه.〈 آخور کسی پُر بودن: [عامیانه، مجاز] بینیازی او از لحاظ مادی.