کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آخر و عاقبت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
هم آخر
لغتنامه دهخدا
هم آخر. [ هََ خ ُ ] (ص مرکب ) رجوع به هم آخور شود.
-
خشک آخر
فرهنگ فارسی معین
( ~. خُ) (اِمر.) کنایه از: کسی که چیزی نداشته باشد.
-
آخر بیت
لغتنامه دهخدا
آخر بیت .[ خ ِ رِ ب َ / ب ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) قافیه .
-
آخر خشک
لغتنامه دهخدا
آخر خشک . [ خ ُ رِ خ ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) آخورِ خشک . مقابل آخُرِ چرب .
-
آخر رحل
لغتنامه دهخدا
آخر رحل . [ خ ِ رِ رَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) دنباله ٔ پالان که راکب بدان تکیه زند.
-
آخر کردن
لغتنامه دهخدا
آخر کردن . [ خ ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بپایان رسانیدن .
-
سبز آخر
لغتنامه دهخدا
سبز آخر. [ س َ خ ُ ] (اِ مرکب ) کنایه از آخری است که در آن علف سبز باشد. (برهان ). رجوع به سبز آخور شود. || کنایه از آسمان . (برهان ) (انجمن آرای ناصری ) (رشیدی ). رجوع به سبز آخور شود.
-
سنگ آخر
لغتنامه دهخدا
سنگ آخر. [ س َ خ ُ ] (اِ مرکب ) آخر سنگ : روز دیگر آن فقیر بوفای وعده بدانجا رفت از کاروان اثر ندید نگاه کرد سنگ آخر نمانده بود. (تاریخ جدید یزد). رجوع به سنگاب شود.
-
الی آخر
لغتنامه دهخدا
الی آخر. [ اِ لا خ ِ ] (از ع ، ق مرکب ) تا آخر. در مقام کوتاه کردن سخن گویند.
-
آخر مرة
دیکشنری عربی به فارسی
بازپسين , پسين , اخر , اخرين , اخير , نهاني , قطعي , دوام داشتن , دوام کردن , طول کشيدن , به درازا کشيدن , پايستن
-
اخر هفته
دیکشنری فارسی به عربی
عطل نهاية الاسبوع , عطلة نهاية الاسبوع
-
لحظات اخر
دیکشنری فارسی به عربی
عد تنازلي
-
سخن اخر
دیکشنری فارسی به عربی
مبعوث
-
فرزند آخر
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: tehteqâri طاری: tahteqâri طامه ای: ta:teqâri طرقی: tehtöqâri کشه ای: tahteqâri نطنزی: vačaɂâxeri
-
آخُر،آخور
لهجه و گویش تهرانی
فضایی در دیواربا تیغه کوتاهی در جلو که محل تغذیه چهارپایان است.