کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آخرکار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
آخرکار
برابر فارسی
پایان کار، دست پس، سرانجام
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
آخرکار
فرهنگ واژههای سره
پایان کار، دست پس، سرانجام
-
واژههای همآوا
-
آخر کار
لغتنامه دهخدا
آخر کار. [ خ ِ رِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) انتها و عاقبت و نهایت امر. آخرالامر.
-
جستوجو در متن
-
آخرالامر
واژگان مترادف و متضاد
آخرکار، بالمال، سرانجام، عاقبت
-
ختام
واژگان مترادف و متضاد
آخر، آخرکار، انتها، انجام، پایان، ختم، نهایت ≠ آغاز، ابتدا
-
آخرالامر
فرهنگ فارسی معین
(خِ رَ یا رُ اَ) [ ع . ] (ق مر.) سرانجام ، آخرکار، عاقبت .
-
عاقبت
واژگان مترادف و متضاد
آخر، آخرکار، انتها، بالاخره، بالمال، پایان، حاصل، سرانجام، عاقبتالامر، فرجام، ماحصل، نتیجه، نهایت ≠ آغاز، بدایت
-
استدبار
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) پشت کردن . مق استقبال . 2 - (مص م .) آخرکار را ملاحظه کردن .
-
اختتام
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] 1 - (مص م .) به پایان بردن ، تمام کردن . 2 - (اِمص .) پایان ، ختم ، آخرکار.
-
حمدونه
لغتنامه دهخدا
حمدونه . [ ح َ ن َ ] (ع اِ) میمون و آن جانوری است شبیه به انسان و بعربی قرد خوانند. (آنندراج ) (منتهی الارب ) : موش وبقر و پلنگ و خرگوش بکارزین چار که بگذری نهنگ آید و مارو آنگاه به اسب و گوسفند است شمارحمدونه و مرغ و سگ و خوک آخرکار.؟
-
کرکوز
لغتنامه دهخدا
کرکوز. [ ] (اِخ ) کورکوز. گورگوز. از جانب مغول والی خراسان ومازندران بود. در زمان منکوقاآن به سبب دانستن خط اویغوری تقربی یافت و در مهمات و مصالحی که بدو مفوض می شد، کفایتی نشان داد تا به ولایت خراسان و مازندران رسید و در آخرکار مسلمان شد. وی بفرمان ...
-
قسام
لغتنامه دهخدا
قسام . [ ق َس ْ سا ] (اِخ ) حارثی . مردی بود بر دمشق مسلط گردید و مدت درازی بر آن شهر حکومت داشت . اصل اواز ده تلفیتا یکی از قرای کوهستان سیز بین حمص و بعلبک است . در آغاز شغل پَستی داشت ولی سرانجام صاحب ثروت و پیروانی گردید و به وسیله ٔ آنان به سال ...
-
دژم کردن
لغتنامه دهخدا
دژم کردن . [ دُ ژَ / دِ ژَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) اندوهگین کردن . اندوهناک ساختن : دژمش کرد درم لاجرم به آخرکارستوده نیست کسی کو سزای لاجرمست . ناصرخسرو.- دژم کردن بخت کسی ؛ تیره کردن بخت او : مکن بخت فرزند خود را دژم ببینی دل خویش زین پس به غم . فردوس...
-
سرانجام
لغتنامه دهخدا
سرانجام . [ س َ اَ ] (اِ مرکب ، ق مرکب ) عاقبت و آخرکار و سامان کار. (برهان ). عاقبت و پایان کار و اینکه گویند کار سرانجام نمودند یعنی به آخر رسانیدند. (غیاث ). خاتمه . (مهذب الاسماء). عاقبت کار. چون سامان و سبب هر چیز موجب آخر رسیدن و تمام شدن آن چی...