کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آخردست پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
آخردست
/'āxa(e)rdast/
معنی
۱. دست آخر؛ پایان کار.
۲. (اسم) پایین اتاق؛ صف نعال.
۳. نوبت آخر.
۴. سرانجام.
فرهنگ فارسی عمید
برابر فارسی
به پایان، پایین گاه
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
آخردست
فرهنگ واژههای سره
به پایان، پایین گاه
-
آخردست
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [عربی. فارسی] 'āxa(e)rdast ۱. دست آخر؛ پایان کار.۲. (اسم) پایین اتاق؛ صف نعال.۳. نوبت آخر.۴. سرانجام.
-
آخردست
فرهنگ فارسی معین
(خَ. دَ) [ ع - فا. ] (اِمر.) 1 - آخربار. 2 - پایین اتاق .
-
آخردست
لغتنامه دهخدا
آخردست . [ خ ِ دَ ] (اِ مرکب ) آخربار. || پایان خانه ، و مرادف آن صف نعال و پای ماچان است . || داو آخر قمار که دست آخر هم گویند. || آخر و پایان کار.
-
جستوجو در متن
-
داو
لغتنامه دهخدا
داو. (اِ) اصطلاحی در بازی نردست . نوبت بازی نرد و شطرنج . (برهان ) (انجمن آرا). نوبت باختن نردو قمار و بازیهای دیگر. (شرفنامه ٔ منیری ). نوبت است از بازی چنانکه گویند: داو دست اوست یعنی نوبت بازی اوست . نوبت تیر (تیر قمار)اندازی . (ناظم الاطباء). دو....
-
دست
لغتنامه دهخدا
دست . [ دَ] (اِ) از اعضای بدن . دوقسمت جدا از بدن که در دو طرف تن واقع و از شانه به پائین فروآویخته است و از چند قسمت مرکب است : بازو و ساعد و کف دست و انگشتان . به عربی ید گویند. (برهان ). مقابل پای و بدین معنی ترجمه ٔ «ید» بود و دستان جمع آن . (از ...