کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آجین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
آجین
/'ājin/
معنی
۱. = آجیدن
۲. آجیدهشده با (در ترکیب با کلمۀ دیگر): تیرآجین، شمعآجین.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
آجین
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ آجیدن) ‹آژن› 'ājin ۱. = آجیدن۲. آجیدهشده با (در ترکیب با کلمۀ دیگر): تیرآجین، شمعآجین.
-
آجین
فرهنگ فارسی معین
(ص .) آجیده ، آژده .
-
آجین
لغتنامه دهخدا
آجین . (ن مف ) آجیده . آژده . آزده : ز شاخ گوزنان رمه در رمه زمین بیشه ای گشت آجین همه . فردوسی .- تیرآجین ؛ بتیر بسیار زده شده .- شمعآجین کردن ؛ عقوبتی که تن را جای جای سوراخ کرده ، شمع در آن فروکرده افروختندی .
-
واژههای مشابه
-
سوهان آجین
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (ص فا.) استاد سازندة سوهان .
-
آجیدن، آجین
لهجه و گویش تهرانی
سوراخ کردن،شکل دادن و دوختن، دوختن
-
آجین کردن
لهجه و گویش تهرانی
آج دادن سطح آسیا
-
شمع آجین
لهجه و گویش تهرانی
شکنجه با بریدن تن محکوم و شمع گذاشتن در زخمها
-
واژههای همآوا
-
عجین
واژگان مترادف و متضاد
۱. آمیخته، سرشته ۲. خمیر
-
عجین
فرهنگ واژههای سره
آغشته
-
عجین
لغتنامه دهخدا
عجین . [ ع َ ] (ع مص ) سرشتن و خمیرکردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). آمیختن : آبش همه از کوثر و از چشمه ٔ حیوان خاکش همه از عنبر و کافور عجین است . منوچهری .جان تو بر عالم علوی رسدچون کنی مر علم را با جان عجین . ناصرخسرو.|| بر عجان کسی زدن . (منتهی ا...
-
عجین
فرهنگ فارسی معین
(عَ) [ ع . ] 1 - (ص .) سرشته شده . 2 - (اِ.) خمیر.
-
عجین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] 'ajin خمیر؛ سرشته؛ سرشتهشده.