کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آجیل خوری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
آجیل خوری
/'ājilxori/
معنی
ظرفی که در آن آجیل بریزند.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
آجیل خوری
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) 'ājilxori ظرفی که در آن آجیل بریزند.
-
آجیل خوری
لغتنامه دهخدا
آجیل خوری .[ خوَ / خ ُ ] (اِ مرکب ) ظرفی که در آن آجیل کنند.
-
آجیل خوری
لهجه و گویش تهرانی
ظرف آجیل
-
واژههای مشابه
-
اجیل
لغتنامه دهخدا
اجیل . [ اَ ] (ع ص ، اِ) آنکه پس ماند. آنکه درنگ کند. پس ماننده . درنگ کننده . (منتهی الارب ). مقابل عجول . || آب فراهم شده در کولاب . (منتهی الارب ). || گل و لای که جمع کرده میشود گرداگرد درخت خرما. (منتهی الارب ). ج ، اُجل .
-
اجیل
لغتنامه دهخدا
اجیل . [ اُ ج َ ] (اِخ ) پدر عمر و عثمان و این هر دو برادر محدّث بوده اند. (منتهی الارب ).
-
اجیل
لغتنامه دهخدا
اجیل . [ اُ ج َ ] (اِخ ) پدر ناعم تابعی مولای ام ّ سلمه . (منتهی الارب ).
-
آجیل فروش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) 'ājilforuš فروشندۀ آجیل؛ کسی که آجیل درست میکند یا آجیل میفروشد.
-
آل آجیل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹آلوآجیل› 'āl[']ājil ۱. انواع آجیل.۲. دانههای خوردنی.
-
آجیل فروش
لغتنامه دهخدا
آجیل فروش . [ ف ُ ] (نف مرکب ) بایع و فروشنده ٔ آجیل .
-
آجیل فروشی
لغتنامه دهخدا
آجیل فروشی . [ ف ُ ] (حامص مرکب ) شغل آجیل فروش . || (اِ مرکب ) دکان آجیل فروش .
-
آل آجیل
لغتنامه دهخدا
آل آجیل . (اِ مرکب ، از اتباع ) آل و آجیل . آجیل و جز آن . توسعاً، سود. فائده .
-
آل و آجیل
لغتنامه دهخدا
آل و آجیل . [ ل ُ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) آل آجیل . آجیل و جز آن . آجیل با امثال آن .
-
آت و آجیل
فرهنگ گنجواژه
آجیل و تنقلات.
-
آل و آجیل
فرهنگ گنجواژه
خشکبار ، آجیل.