کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آجل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
آجل
/'ājel/
معنی
۱. آینده.
۲. دیرآینده.
۳. بامهلت؛ مدتدار.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. آتیه، آینده، مستقبل
۲. آخرت ≠ گذشته
برابر فارسی
پس آینده، درآینده، دیررس
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
آجل
واژگان مترادف و متضاد
۱. آتیه، آینده، مستقبل ۲. آخرت ≠ گذشته
-
آجل
فرهنگ واژههای سره
پس آینده، درآینده، دیررس
-
آجل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی، مقابلِ عاجل] [قدیمی] 'ājel ۱. آینده.۲. دیرآینده.۳. بامهلت؛ مدتدار.
-
آجل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) 'ājo(a)l = آروغ: ◻︎ بسته دائم دهان خود از بخل / کز گلو برنیایدش آجل (؟: مجمعالفرس: آجل).
-
آجل
فرهنگ فارسی معین
(جِ) [ ع . ] (ص .) 1 - آینده . 2 - آخرت . 3 - مدت دار.
-
آجل
فرهنگ فارسی معین
(جُ یا جَ) ( اِ.) آروغ .
-
آجل
لغتنامه دهخدا
آجل . [ ج َ / ج ُ ] (اِ) بادی که با آواز از گلو برآید. آروغ . فوز. باد گلو. رجک . جشا. رغ : ناخوشی های دهر را بالکل بایدت خورد و نازدن آجل . روزبهان .بسته دایم دهان خویش از بخل کز گلو برنیایدت آجل .؟
-
آجل
لغتنامه دهخدا
آجل . [ ج ِ ] (ع ص ، اِ)بامهلت . دیرنده . تأخیرکننده . ضد عاجل : عاجل نبود مگر شتابنده هرگز نرود ز جای خویش آجل . ناصرخسرو. || دیر، مقابل زود : بدین زودی ندانستم که ما راسفر باشد بعاجل یا به آجل . منوچهری . || آخرت . مقابل عاجل به معنی دنیا : باری ع...
-
واژههای مشابه
-
اجل
واژگان مترادف و متضاد
۱. مرگ، موت ۲. گاه، موعد، مهلت، وقت، هنگام
-
أَجَلٍ
فرهنگ واژگان قرآن
موعد - مدت مقرر (کلمه أجل به معناي غايت و نهايتي است که زمان دين و يا هر چيز ديگري بدان منتهي ميگردد ، گاهي هم اطلاق ميشود به مجموع زمان دين ، نه آخر آن ، ولي استعمالش غالبا در همان معناي اول است )
-
أَجْلِ
فرهنگ واژگان قرآن
به دليل
-
اجل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: آجال] 'ajal ۱. زمان مرگ؛ مرگ.۲. [قدیمی] نهایت مدت چیزی.۳. [قدیمی] مهلت.〈 اجل معلق: [عامیانه، مجاز] مرگ ناگهانی.
-
اجل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] 'ajal[l] ۱. جلیلتر؛ بزرگتر؛ بزرگوارتر.۲. بزرگ؛ والامقام.
-
اجل
فرهنگ فارسی معین
(اَ جَ لّ) [ ع . ] (ص تف .) جلیل تر، بزرگوارتر.