کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آثم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
آثم
/'āsem/
معنی
گناهکار.
فرهنگ فارسی عمید
برابر فارسی
گناهکار
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
آثم
فرهنگ واژههای سره
گناهکار
-
آثم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی، جمع: اَثَمَة] [قدیمی] 'āsem گناهکار.
-
آثم
فرهنگ فارسی معین
(ثِ) [ ع . ] (اِفا.) گناهکار، مجرم .
-
آثم
لغتنامه دهخدا
آثم . [ ث ِ ] (ع ص ) بزهمند. بزهکار. (مهذب الاسماء). گناهکار. مجرم . مذنب . عاصی . ج ، آثمین ، آثمون .
-
واژههای مشابه
-
اثم
واژگان مترادف و متضاد
بزه، جرم، خطا، خطیئه، ذنب، سیئه، گناه، معصیت، منکر، ناشایست
-
اثم
فرهنگ واژههای سره
ناشایست
-
أَثُمَّ
فرهنگ واژگان قرآن
آيا بعد از
-
اثم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: آثام] [قدیمی] 'esm گناه؛ بزه.
-
اثم
فرهنگ فارسی معین
( اِ) [ ع . ] ( اِ.) 1 - گناه ، خطا. 2 - کاری که کردن آن روا نباشد.
-
اثم
لغتنامه دهخدا
اثم . [ اَ ] (ع مص ) بزه شمردن بر کسی . گناهکار شمردن : اَثمه ُ اﷲ فی کذا؛ گناهکار شمراد او را خدای در این کار. (منتهی الارب ).
-
اثم
لغتنامه دهخدا
اثم . [ اِ ] (ع اِ) گناه . ذنب . وزر. بزه . جناح . معصیت . جرم . خطا. عصیان . ناشایست . || می . باده . (منتهی الارب ). || قمار. || کاری که کردن آن ناروا باشد. (منتهی الارب ). || آنچه که تحرز و اجتناب ازآن شرعاً و طبعاً واجب باشد. (تعریفات ). ج ، آثام...
-
اثم
لغتنامه دهخدا
اثم . [ اِ ] (ع مص ) گناه کردن . (منتهی الارب ). گناهکار شدن . بزه مند شدن . (زوزنی ).
-
اثم
دیکشنری عربی به فارسی
بدکرداري , خلا ف , بزه , جرم , گناه , بدرفتاري , سوء عمل
-
إِثْمِ
فرهنگ واژگان قرآن
گناه