کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آتیش به گورش بباره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
آتیش به گورش بباره
لهجه و گویش تهرانی
نفرین به مرده
-
واژههای مشابه
-
آتیش پاره
لهجه و گویش تهرانی
چابک ، زبر و زرنگ ،شیطان
-
آتیش کردن
لهجه و گویش تهرانی
روشن کردن خودرو و غیره
-
آتیش گردون
لهجه و گویش تهرانی
سبد فلزی کوچک دستهدار برای چرخاندن و گیراندن آتش قلیان
-
آتشگردان،آتیش چرخون
لهجه و گویش تهرانی
زنبیل فلزی کوچک دسته دار برای گرداندن و گیراندن آتش
-
آتش و پنبه،آتیش و پنبه
لهجه و گویش تهرانی
دو چیز متضاد، زن و مرد تنها
-
جستوجو در متن
-
گورش برد
لغتنامه دهخدا
گورش برد. [رِ ب َ ] (اِخ ) گورِش جِرْد. گورشیر. گورشیرد. جورَشجِرد. نامی است که ابن اسفندیار به خورشیدرستاق ، یکی از دهات کجور مازندران داده است . (از سفرنامه ٔ مازندران و استرآباد رابینو ص 108 و ترجمه ٔ فارسی ص 146).
-
دراندوده
لغتنامه دهخدا
دراندوده . [دَ اَ دو دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) اندوده : شبستان گورش دراندوده دیدکه وقتی سریرش زراندوده دید. سعدی .رجوع به اندوده شود.
-
گورش آباد
لغتنامه دهخدا
گورش آباد. [ رُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش اشنویه ٔ شهرستان ارومیه واقع در 4 هزارگزی جنوب خاوری اشنویه و 2 هزارگزی شوسه ٔ اشنویه به نقده . جلگه و معتدل مالاریایی است . سکنه ٔ آن 121 تن است . آب آن از رودخانه ٔ اشنویه است . محصول آن غلات و ...
-
زراندوده
لغتنامه دهخدا
زراندوده . [ زَ اَ دو دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) زرنگار شده و اندوده شده ٔ از زر. (ناظم الاطباء). مذهب : شبستان گورش دراندوده دیدکه وقتی سرایش زراندوده دید. سعدی (بوستان ).رجوع به زراندود ودیگر ترکیبهای آن شود. || به مجاز، حیله گران . مکار. نادرست : زران...
-
دبابة
لغتنامه دهخدا
دبابة. [ دَ ب ِ / ب َ ] (ع اِ) از آلات جنگ است و آن ازپوست و چوب باشد و مردان را در آن درآورند و در بن قلعه فرستند تا درون آن بوند و در آن قلعه نقب زنند.(منتهی الارب ) (آنندراج ). صندوق که در حصار نهند برای نقب . (مهذب الاسماء). خرک . و خرک از آلات م...
-
ابن سیرین
لغتنامه دهخدا
ابن سیرین . [ اِ ن ُ ] (اِخ ) کنیت معبِّری موسوم به محمد و مکنی به ابوبکر، معاصر با حسن بصری ، و او از تابعین است ، سیرین پدر او مسگر و اهل جرجرایا بوده و اسیر شده است . مادرش صفیه کنیز ابوبکر بود. ابن سیرین در خواب گذاری و تعبیر، مثل است و بسیاری حک...
-
اشجعی
لغتنامه دهخدا
اشجعی . [ اَ ج َ ] (اِخ ) از صحابه است . صاحب تاریخ گزیده آرد: عوف بن مالک اشجعی در خلافت ابوبکر (رض ) بشام رفت در سنه ٔ ثلث و سبعین (73 هَ . ق .) آنجا بمرد. گورش به حمص است . (از تاریخ گزیده ص 237). و رجوع به عوف بن مالک شود. و صاحب الاصابة ذیل مالک...