کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آتشکده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
آتشکده
/'ātaškade/
معنی
در آیین زردشتی، بنایی که آتش مقدس در آن نگهداری میشود و پرستشگاه زردشتیان است؛ آذرکده؛ آتشگاه؛ آتشخانه: ◻︎ جهانآفرین را ستایش گرفت / به آتشکدهَنْدر، نیایش گرفت (فردوسی: ۳/۷).
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
آتشخانه، آتشگاه، آذرکده، آذرگاه، عبادتخانه، معبد
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
آتشکده
واژگان مترادف و متضاد
آتشخانه، آتشگاه، آذرکده، آذرگاه، عبادتخانه، معبد
-
آتشکده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) 'ātaškade در آیین زردشتی، بنایی که آتش مقدس در آن نگهداری میشود و پرستشگاه زردشتیان است؛ آذرکده؛ آتشگاه؛ آتشخانه: ◻︎ جهانآفرین را ستایش گرفت / به آتشکدهَنْدر، نیایش گرفت (فردوسی: ۳/۷).
-
fire temple
آتشکده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] نوعی معبد در دین زرتشت برای نیایش و ستایش آتش مقدس
-
آتشکده
فرهنگ فارسی معین
(تَ کَ دِ) (اِمر.) جایی که زردشتیان آتش مقدس را در آن نگه داری کنند، نیایشگاه زرتشتیان ، آذرکده ، آتشگاه .
-
آتشکده
لغتنامه دهخدا
آتشکده . [ ت َ ک َ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) پرستشگاه مغان و جای آتش افروختن . بیت النار. بیت النیران . آتشگاه : ای آنکه من از عشق تو اندر جگر خویش آتشکده دارم سد و بر هر مژه ای ژی . رودکی .بگه رفتن کآن ترک من اندر زین شددل من زآن زین آتشکده ٔبرزین شد. اب...
-
واژههای مشابه
-
هفت آتشکده
لغتنامه دهخدا
هفت آتشکده .[ هََ ت َ ک َ دَ / دِ ] (اِخ ) رجوع به هفت آذر شود.
-
آتشکده ٔ بهرام
لغتنامه دهخدا
آتشکده ٔ بهرام . [ ت َ ک َ دَ ی ِ ب َ ] (اِخ ) نام بنائی باستانی بهمدان . || بکنایه ، برج حمل ، چه حمل خانه ٔ مریخ است . (برهان ).
-
قنب آتشکده ٔ فیروزآباد
لغتنامه دهخدا
قنب آتشکده ٔ فیروزآباد. [ قُم ْ ب ِ ت َ ک َ دِ ی ِ ] (اِخ ) از نزدیکی قریه ٔ کلیک برخاسته ودر پیرامن آن چندین دست عمارت عالی است ، تمام آنها را از سنگ و گچ خالص ساخته اند. (فارسنامه ٔ ناصری ).
-
جستوجو در متن
-
firebolted
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آتشکده
-
جادنگو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [سنسکریت (= میانجی)] ‹جادنگوی› jādangu خادم آتشکده و واسطۀ وصول نذرهای آتشکده به موبدان؛ کسی که آنچه را زردشتیان نذر آتشکده یا موبدان میکنند بگیرد و به مصرف برساند.
-
آذرانشاه
لغتنامه دهخدا
آذرانشاه . [ ذَ ] (اِخ ) لقب آذر بهرام که نام آتشکده ٔ سوم از هفت آتشکده ٔ فارسیانست .
-
آذرنوش
لغتنامه دهخدا
آذرنوش . [ ذَ ] (اِخ ) نوش آذر. نام آتشکده ٔ دوم از جمله ٔ هفت آتشکده ٔ فارسیان .
-
آتشبان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) 'ātašbān نگهبان آتشکده.