کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آتشفشاننما پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
shield volcano
آتشفشان سپری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] آتشفشانی که به شکل سپر جنگی و مخروطی با دامنههای کمشیب است
-
volcanist, volcanologist
آتشفشانشناس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] متخصصی که در مورد فورانهای آتشفشانی مطالعه میکند
-
volcanology
آتشفشانشناسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] شاخهای از زمینشناسی که به مطالعۀ آتشفشان میپردازد
-
active volcano
آتشفشان فعال
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] آتشفشانی که فوران میکند یا در طول تاریخ بشر فوران کرده است
-
dome volcano
آتشفشان گنبدی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] ← گنبد آتشفشانی
-
composite volcano
آتشفشان مرکب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] ← آتشفشان چینهای
-
extinct volcano
آتشفشان منقرض
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] آتشفشانی که در حال حاضر فوران نمیکند و احتمال فوران آن در آینده نیز وجود ندارد
-
crater 1
دهانۀ آتشفشان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] ساختاری حوضمانند و لبهدار که معمولاً در قلۀ مخروط آتشفشانی پدید میآید متـ . دهانه 2
-
چشمه ٔ آتشفشان
لغتنامه دهخدا
چشمه ٔ آتشفشان . [ چ َ / چ ِ م َ / م ِ ی ِ ت َ ف َ / ف ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از آفتاب عالمتاب است . (برهان ). کنایه از آفتاب باشد. (انجمن آرا). مرادف چشمه ٔ خاوری و چشمه ٔ گرم . (از انجمن آرا). کنایه از آفتاب . (آنندراج ). مرادف چشمه ٔ گر...
-
کوه اتشفشان
دیکشنری فارسی به عربی
برکان
-
خوابنما، خوابنما شدن
لهجه و گویش تهرانی
ظاهر شدن بزرگان در خواب و پیام دادن به کسی
-
طیف نما
لغتنامه دهخدا
طیف نما. [ طَ / طِ ن ُ / ن ِ / ن َ ] (نف مرکب ، اِ مرکب ) اسپکترسکپ . دستگاهی که در تجزیه نور و تحقیق طیف به کار رود.
-
عیب نما
لغتنامه دهخدا
عیب نما. [ ع َ / ع ِ ن ُ / ن ِ / ن َ ] (نف مرکب ) عیب نماینده . آنچه و آنکه عیب و نقص را بنمایاند : بیش جان را نکنم زنگ زده کآینه عیب نمایست مرا. خاقانی .در گفتن عیب دگران بسته زبان باش از خوبی خود عیب نمای دگران باش .واعظ قزوینی .
-
گندم نما
لغتنامه دهخدا
گندم نما. [ گ َ دُ ن ُ / ن ِ / ن َ ] (نف مرکب ) ریاکار و دورو : چون جو و گندم شده خاک آزمای در غم تو ای جو گندم نمای . نظامی .رجوع به گندم نمایی و ترکیب «گندم نمای جوفروش » شود.- گندم نمای جوفروش ، گندم نما و جوفروش ، جوفروش گندم نما، جوفروش و گندم ن...
-
گیتی نما
لغتنامه دهخدا
گیتی نما. [ ن ُ / ن ِ / ن َ ] (نف مرکب ) نمایان کننده ٔ گیتی . که گیتی در او نماید. رجوع به گیتی نمای شود.- آینه ٔگیتی نما ؛ آینه ٔ اسکندری : به سعی ای آهنین دل مدتی باری بکش کآهن به سعی آیینه ٔ گیتی نما و جام جم گردد. سعدی .- جام گیتی نما : گنج در آ...