کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آتشفشانزاد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
زاد
لغتنامه دهخدا
زاد. (ع اِ) طعامی که در سفر با خود گیرند. (اقرب الموارد) (غیاث اللغات ). توشه . (دهار) (آنندراج ) : زاد همی ساز و شغل خوش همی برچند بری شغل نای و شغل چغانه . کسائی .بی زاد مشو برون و مفلس زین خیمه ٔ بی در مدوّر. ناصرخسرو.زاد برگیر و سبک باش و مکن جای...
-
زاد
لغتنامه دهخدا
زاد. (مص مرخم ) بمعنی زائیدن باشد. (برهان قاطع) (فرهنگ رازی ). زادبوم ؛ وطن . رجوع به زادبوم شود. || مخفف زاده . زائیدن . (برهان قاطع) (آنندراج ) (شرفنامه ٔ منیری ). فرزند. (شرفنامه ٔ منیری ) : بر شاه شد زادفرخ چو گردسخنهای ایشان همه یاد کرد. فردوسی ...
-
زاد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مخففِ زاده] zād ۱. زادهشده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): آدمیزاد، پاکزاد، پریزاد، خاکزاد، خانهزاد.۲. (اسم) [قدیمی] فرزند: ◻︎ بر شاه شد زادفرخ چو گَرد / سخنهای ایشان همه یاد کرد (فردوسی: ۸/۳۰۵).۳. (اسم) [قدیمی] سنوسال: ◻︎ همه کرامت از ایزد ...
-
زاد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] zād طعام یا خوراک که در سفر با خود برمیدارند؛ توشه.〈 زاد راه: = زاد۲
-
زَّادِ
فرهنگ واژگان قرآن
توشه
-
زاد
دیکشنری فارسی به عربی
ابن , ولادة
-
volcaniclastic
آتشفشانآواری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] ویژگی تمامی مواد آتشفشانی آواریای که در طی فرایند قطعهقطعه شدن و مخلوط شدن با مواد غیرآتشفشانی در محیط نهشته میشوند
-
dormant volcano, subactive volcano
آتشفشان خاموش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] آتشفشانی که در حال حاضر فوران نمیکند، اما احتمال فوران آن در آینده وجود دارد
-
volcanicity
آتشفشانخیزی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] فرایند خروج مواد مذاب و گازهای همراه آن از درون به سطح زمین متـ . آتشفشانی 2 volcanism, vulcanism
-
shield volcano
آتشفشان سپری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] آتشفشانی که به شکل سپر جنگی و مخروطی با دامنههای کمشیب است
-
volcanist, volcanologist
آتشفشانشناس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] متخصصی که در مورد فورانهای آتشفشانی مطالعه میکند
-
volcanology
آتشفشانشناسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] شاخهای از زمینشناسی که به مطالعۀ آتشفشان میپردازد
-
active volcano
آتشفشان فعال
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] آتشفشانی که فوران میکند یا در طول تاریخ بشر فوران کرده است
-
dome volcano
آتشفشان گنبدی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] ← گنبد آتشفشانی
-
composite volcano
آتشفشان مرکب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] ← آتشفشان چینهای