کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آب مال کردن آب مالی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
receiving water
آبِ پذیرنده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] رودخانه یا دریاچه یا اقیانوس یا هرگونه آبراهه که فاضلاب یا پساب تصفیهشده در آن تخلیه میشود
-
whey, lactoserum
آبپنیر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] مایعی که پس از تهیۀ پنیر از شیر بر جای میماند
-
hydrovarium
آبتخمدانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] تجمع مایع در تخمدان
-
ballast water
آبِ توازن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] آبی که در مخازن کشتیها پس از تخلیۀ بار آنها برای حفظ تعادل بارگیری میشود و معمولاً پسابی روغنی است که نیاز به تصفیه دارد
-
hydrothorax
آبجَنبی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] تراکم نابهنجار مایع آبگون (serous fluid) در حفرۀ جنب
-
amphibious
آبخاکی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] ویژگی عملیات و ادوات و تجهیزات و نفراتی که توأمان توانایی عمل در دریا و خشکی را دارند
-
water smoke
آبدود
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] ← بخارمه
-
culvert
آبرو
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] مجرایی سرپوشیده برای عبور آبهای سطحی
-
hydrobios
آبزیستگاه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] بخشی از زمین که گیاهان و جانوران آبزی در آن زندگی میکنند
-
hard water
آبِ سخت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] آبی که غلظت املاح محلول فلزات دو یا چند ظرفیتی آن، بهویژه کلسیم و منیزیم، از حد معینی بیشتر باشد
-
red tide, red water
آبسرخه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقیانوسشناسی] پدیدهای ناشی از تکثیر بیشازحد برخی از ریزاندامگانهای گونههای داینوفیتا (Dinophytes) معمولاً در نتیجۀ افزایش مواد مغذی که براثر آن برخی گونهها سمومی تولید میکنند که ممکن است باعث مرگومیر سایر آبزیان شود
-
water skiing
آبسُری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] ورزشی آبی که در آن ورزشکار بهسرعت با یک قایق موتوری کشیده میشود
-
اب دهان
دیکشنری فارسی به عربی
بصاق
-
زیر اب
دیکشنری فارسی به عربی
بالوعة , تحت الماء
-
اب رو
دیکشنری فارسی به عربی
بالوعة