کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آبخاکی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
خاکی
لغتنامه دهخدا
خاکی . (اِخ ) نام یکی از دراویش است که طبع شعر هم داشته . صاحب مجالس النفائس چنین آرد: مولانا خاکی از کوسو بوده و بسی درویش و دردمندمی نموده و طبع نظم نیز داشته و این مطلع از اوست :نیازمند توئیم ای بناز پرورده ترا زمانه عجب دلنواز پرورده . (ترجمه ٔ م...
-
خاکی
لغتنامه دهخدا
خاکی . (ص نسبی ، اِ) منسوب به خاک . (برهان قاطع) (آنندراج ). خلاف آبی ، چون حیوان خاکی . ج ، خاکیان : آب و خاک اجزای خاکی را همی کلی کندباز گه مر کل خاکی را همی اجزا کند. ناصرخسرو.جانت را اندر تن خاکی بدانش زرکنی چون همی ناید برون هرگز مگر از خاک زر....
-
خاکی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به خاک) xāki ۱. آلوده به خاک؛ خاکآلود.۲. تهیهشده از خاک.۳. (اسم) رنگی شبیه قهوهای روشن، مانند رنگ خاک.۴. به رنگ خاک.۵. [مجاز] آدمی؛ مردم.۶. [مقابلِ آبی] مربوط به خشکی.۷. [مجاز] فروتن؛ افتاده: ◻︎ بنیآدم سرشت از خاک دارند / اگر خاک...
-
خاکی
دیکشنری فارسی به عربی
ارضي , ترابي , دنيوي , طيني
-
خاکی
لهجه و گویش تهرانی
بی ادعا و بی افاده
-
خاکی
واژهنامه آزاد
اغبر.
-
amphibious group
گروه آبخاکی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] بخشی از نیروی آبخاکی که با هدایت یک فرمانده عملیات آبخاکی مشخصی را انجام میدهند
-
amphibious squadron
ناوگروه آبخاکی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] مجموعۀ چند ناو نیروبَر هجومی (assault shipping) آبخاکی که برای حمل نیروها و تجهیزات در عملیات هجومی آبخاکی مورد استفاده قرار میگیرد
-
amphibious force
نیروی آبخاکی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] ترکیبی از یگانهای شناور نیروهای دریایی و زمینی و نیز نیروهای پشتیبانی سازماندهیشده و آموزشدیده برای انجام عملیات آبخاکی
-
amphibian
وسیلۀ آبخاکی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] وسیلهای که توانایی عمل در دریا و خشکی را بهتنهایی یا توأمان داشته باشد
-
هفت آب خاکی
لغتنامه دهخدا
هفت آب خاکی . [ هََ ب ِ ] (اِ مرکب ) مراد هفت دریای دنیاست . (آنندراج از فرهنگ اسکندرنامه ). هفت آب . رجوع به هفت آب شود.
-
amphibious demonstration
تظاهربهتک آبخاکی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] نوعی عملیات آبخاکی همراه با نمایش نیرو که بهمنظور فریب دشمن انجام میشود و انتظار میرود دشمن طوری گمراه شود و به بیراهه رود که دست به راهکاری زند که به زیان او تمام شود
-
amphibious withdrawal
عقبنشینی آبخاکی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] نوعی عملیات آبخاکی، که در آن نیروها از ساحل دشمن یا دشمن بالقوه خارج میشود
-
amphibious operation
عملیات آبخاکی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] حملۀ دریا به خشکیِ نیروهای زمینی و دریایی به مواضع دشمن با ناوها و شناورهای نیروبَر
-
اب
واژگان مترادف و متضاد
ابو، باب، بابا، پدر، والد ≠ ابن، ام