کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آبآوار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
آوار
لهجه و گویش تهرانی
ساختمان فرو ریخته.
-
phytoclast
گیاهآوار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] ذرۀ آلی گیاهی که اندازۀ آن با اندازۀ ذرۀ آواری دربرگیرندهاش تقریباً برابر است
-
mudclast
گلآوار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] نوعی ذرۀ آواری که معمولاً از فرسایش مواد گلی نرم به وجود میآید و پس از طی مسافتی کوتاه دوباره رسوب میکند
-
آواربنیاد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] ← بافت آواربنیاد
-
bioclast
زیستآوار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] مواد آواری حاصل از اندامهای مقاوم جانوران و گیاهان بهصورت کامل یا قطعهای
-
epiclast
سطحآوار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] ذرات آواری حاصل از هوازدگی شیمیایی یا مکانیکی یا دیگر فرایندهای سطحی
-
extraclast
برونآوار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] قطعهای از مواد رسوبی آواری که براثر فرسایش سنگهای قدیمیتر خارج از حوضۀ رسوبی محل تهنشست به وجود آمده است
-
intraclast
درونآوار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] قطعهای سنگآهک که براثر فرسایش در درون حوضۀ رسوبی ایجاد و سپس بهصورت رسوب جدید نهشته شده باشد
-
phenoclast
درشتآوار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] آواری درشت و مشخص در رسوبی ریزدانه
-
lithoclast
سنگآوار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] قطعهای سنگ کربناتی با قطر بیش از دو میلیمتر که از یک سنگ آهک یا دولومیت قدیمیتر بهصورت مکانیکی جدا شده و در درون یا مجاور یا بیرون محل رسوبگذاری نهشته شده باشد
-
آوار شدن
فرهنگ فارسی معین
(شُ)(مص ل .)1 - خراب شدن ، فرو ریختن . 2 - (عا.) وارد شدن ناگها نیِ تعداد زیادی مهمان بر کسی .
-
صف آوار
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ ع - فا. ] (ص مر.) جنگجو.
-
صف آوار
لغتنامه دهخدا
صف آوار. [ ص َ ] (نف مرکب ) جنگی . صف شکن . مبارز : بدانگه که سالش ده و چار شدسوار و دلیر و صف آوار شد.(گرشاسب نامه ).
-
خاک آوار
لهجه و گویش تهرانی
بقایای ساختمانهای خشتی قدیمی که برای کشاورزی بکار میرود
-
خاک آوار
واژهنامه آزاد
خاک آوار یا خاک نخاله به بقایای تخریب شده سازه های معماری گفته می شود.