کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آبلا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
آبلا
واژهنامه آزاد
یعنی برادر بزرگ وگرامی که بزرگ خانواده بوده واز احترام خاصی برخوردار بوده
-
واژههای مشابه
-
ابلا
لغتنامه دهخدا
ابلا. [ اَ ] (اِخ ) نام چاهی است . نام چاهگاهیست . (مهذب الاسماء).
-
ابلا غیه رسمی
دیکشنری فارسی به عربی
نشرة
-
ابلا غ رسمی
دیکشنری فارسی به عربی
بيان
-
واژههای همآوا
-
ابلا
لغتنامه دهخدا
ابلا. [ اَ ] (اِخ ) نام چاهی است . نام چاهگاهیست . (مهذب الاسماء).
-
جستوجو در متن
-
نشرة
دیکشنری عربی به فارسی
تابلو اعلا نات , اگهي نامه رسمي , ابلا غيه رسمي , بيانيه , اگاهينامه , پژوهشنامه , پژوهنامه
-
بيان
دیکشنری عربی به فارسی
ابلا غ رسمي , اطلا عيه رسمي يا اداري , اعلا ميه , نوعي چنگ که مانند پيانوبشکل ميز است , اظهار , بيان , گفته , تقرير , شرح , توضيح
-
اساقة
لغتنامه دهخدا
اساقة. [ اِ ق َ ] (ع مص ) چاروا به کسی دادن برای راندن . دادن شتران کسی را: اسقته ابلاً؛ دادم او را شتران که میراند آنها را. (از منتهی الارب ). اشتر فرا کس دادن تا براند. (تاج المصادر بیهقی ). || راندن فرمودن . || دست پیمان راندن بسوی عروس . (منتهی ا...
-
اعلان
دیکشنری عربی به فارسی
پيشوندي است لا تين به معني(به) , حرف اضافه لا تيني بمعني (به) مانند -که بمعني(براي اين منظور خاص) ميباشد , اگهي , اعلا ن , خبر , اگاهي , اعلا م , بشارت , عيد تبشير (عيد 52 مارس مسيحيان) , بيان , اظهارنامه , اعلا ميه , پروانه رسمي , اعلا ميه رسمي , حم...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمد السیواسی ، ملقب بشمس الدین . او راست : گلشن آبلا در تصوف . مناسک شمس الدین . عمدة فی لغات الفرس . منظومه ٔ سلیمان نامه بترکی . الصفائح فی التوحید. هشت بهشت . شرح غزلیّات سلطان مراد ثالث . عبرت نما. دیوان الهیات . مناق...
-
آزمودن
لغتنامه دهخدا
آزمودن . [ زْ / زِ دَ ] (مص ) تجربت . تجربه . امتحان . اختبار. (زوزنی ). ابتلا. تجریب . (دهار). آزمایش کردن . تدریب . بلاء. (ادیب نطنزی ). بلا. بلو. ابلا. تجریس .بور. ابتیار. احتناک . سنجیدن . خبرت . (دهار). سبر. فتنه . افتتان . وارسی کردن . تمحیص . ...
-
لیلی
لغتنامه دهخدا
لیلی . [ ل َ لا ] (اِخ ) الاخیلیة بنت عبداﷲبن الرحال بن شداد الاخیلیة یا رحّالة. از شاعرات مولدات عرب صدر اسلام است و او را دیوانی است مشروح . توبةبن الحمیر دلباخته ٔ او بود و درباره ٔ وی شعر میگفت و او را از پدرش خواستگاری کرد.پدر امتناع ورزید و دخت...