کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آبس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
عبس
لغتنامه دهخدا
عبس . [ ع َب َ ] (اِخ ) ابن رفاعةبن الحارث . جدی جاهلی است و عباس بن مرداس السلمی از نسل اوست . (از الاعلام زرکلی ).
-
عبث
فرهنگ فارسی معین
(عَ بَ) [ ع . ] 1 - (اِمص .) انجام دادن کاری که فایدة آن نامعلوم باشد. 2 - (ص .) کار و تلاش بیهوده و بی فایده .
-
عبس
فرهنگ فارسی معین
(عَ بَ) [ ع . ] (اِمص .) ترشرویی .
-
عبس
فرهنگ فارسی معین
(عَ بْ) [ ع . ] (مص ل .) روی ترش کردن .
-
ابث
لغتنامه دهخدا
ابث . [ اَ ب َ ] (ع مص ) شیر شتر خوردن تا برآمدن شکم و مست شدن . مست شدن از بسیار خوردن شیراشتر. || بطر کردن . بطر گرفتن . فیریدن .
-
ابث
لغتنامه دهخدا
ابث . [ اَ ب ِ ] (ع ص ) فیرنده . خرامنده بنشاط. شادان .
-
ابس
لغتنامه دهخدا
ابس . [ اَ ] (ع اِ) قحط. || جای درشت . || سنگ پشت نر.
-
ابس
لغتنامه دهخدا
ابس . [ اَ ] (ع مص ) سرزنش کردن . خوار کردن . شکستن کسی را. خوار شمردن . خرد و حقیر پنداشتن . || درشتی کردن . (زوزنی ). || ترساندن . || بند کردن . || پیش آمدن کسی را بمکروه . غلبه کردن . قهر کردن . (تاج المصادر بیهقی ).
-
ابس
لغتنامه دهخدا
ابس . [ اِ ] (ع اِ) اصل بد. || جای درشت .
-
ابص
لغتنامه دهخدا
ابص . [ اَ ] (ع مص ) شاد شدن و نشاط نمودن .
-
عبث
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] 'abas ۱. بیهوده.۲. (قید) بهبیهودگی.
-
عبس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (زیستشناسی) [قدیمی] 'ab[a]s = سیسنبر
-
عبس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'abas ۱. هشتادمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۴۲ آیه؛ اعمی.۲. [قدیمی] اخم کردن؛ رو ترش کردن؛ ترشرویی.
-
عَبَسَ
فرهنگ واژگان قرآن
چهره درهم کشيد -اخم کرد - رو ترش کرد (فعل عبس از ماده عبوس به معناي چهره در هم کشیدن و تقطیب چهره است.عبارت "عَبَسَ وَبَسَرَ" یعنی : چهره در هم کشید و اظهار کراهت نمود )