کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آبسکن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
آبسکن
لغتنامه دهخدا
آبسکن . [ ب ِ ک ُ ] (اِخ ) شهرکی است بناحیت دیلمان ، بر کران دریا، آبادان و جای بازرگانان همه ٔ جهانست که بدریای خزران بازرگانی کنند و از آنجا کیمخته ٔ پشمین و ماهی گوناگون خیزد. (حدودالعالم ). رجوع به آبسکون شود.
-
جستوجو در متن
-
کیمخته
لغتنامه دهخدا
کیمخته . [ م ُ ت َ / ت ِ ] (اِ) از شواهد زیر برمی آید که کیمخته ظاهراً نوعی پارچه ٔ پشمین بوده است : و از آنجا [از آبسکن ] کیمخته ٔ پشمین و ماهی گوناگون خیزد. (حدود العالم ). و از آمل دستارچه ٔ زربافت گوناگون و کیمخته خیزد. (حدود العالم ).
-
آبسکون
لغتنامه دهخدا
آبسکون . [ ب َ ] (اِخ ) نام شهرکی بر ساحل طبرستان که میان او و جرجان سه روزه راه یعنی 24 فرسنگ است ، و آن را اَبسکون نیز گویند، و آن فرضه و بندری است برای توقف کشتیها. (یاقوت ). و گفته اند همین جزیره بود که سلطان محمد خوارزمشاه بدانجا گریخت و هم در آ...