کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آبریس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
آبریس
لغتنامه دهخدا
آبریس . (اِ مرکب ) (از: آب + ریس ، ریشه ٔ کلمه ٔ ارز و رُز به معنی برنج ) آشام . آشاب . آب چلو.
-
آبریس
لهجه و گویش تهرانی
آب برنج
-
جستوجو در متن
-
آشاب
لغتنامه دهخدا
آشاب . (اِ مرکب ) آشام . آبچلو. آبریس .
-
آب چلو
فرهنگ فارسی معین
(چِ لُ) (اِمر.) آبی که برنج در آن جوشیده باشد، ابریس ، آشام ، آشاب .
-
آب چلو
لغتنامه دهخدا
آب چلو. [ چ ِ ل َ / لُو ] (اِ مرکب ) آبی که برنج در آن جوشیده باشد و آن را آبریس و آشام و آشاب نیز گویند.
-
آشام
لغتنامه دهخدا
آشام . (نف مرخم ) مخفف آشامنده ، در کلمات مرکبه ٔ خون آشام ، دردی آشام ، غم آشام ، می آشام و جز آن : شب عنبرین هندوی بام اوی شفق دردی آشام از جام اوی . فردوسی .اصطناعت چو آب جان پرورانتقامت چو خاک خون آشام . انوری .درآ در بزم رندان غم آشام ز شادی صاف...
-
حریره
لغتنامه دهخدا
حریره . [ ح َ رَ ] (ع اِ) مرهم رقیق القوام . || آردهاله ، و آنرا از آرد گندم کنند. (زمخشری ). نوعی از طعام که آردی است با شیر و روغن پزند. ج ، حریر. (منتهی الارب ). در قدیم طعامی بوده است رقیق از آرد و روغن . (بحر الجواهر). حساء و امروز با آرد برنج و...
-
ارز
لغتنامه دهخدا
ارز. [ اَ رُ / اَ رُزز / اُ / اُ رُ / اُ رُزز ] (ع اِ) آرز. رُزّ. آرُز. برنج . دانه ٔ معروف . (منتهی الأرب ). برنج . (مهذب الاسماء) (غیاث ) (نصاب ). کرنج . (مؤید الفضلاء). و فی شرح الفصیح للمرزوقی ، الأترج ، فارسی معرب ، قال و قیل ان الارز کذلک . ...