کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آبریز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
ابریز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [معرب، مٲخوذ از یونانی] [قدیمی] 'ebriz زر خالص و ناب.
-
ابریز
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ یو. ] (اِ.) زر ناب ، زر بی غش .
-
ابریز
لغتنامه دهخدا
ابریز. [ اِ ] (معرب ، ص ، اِ) (از یونانی اُبریزُن ) زر خالص . (مهذب الاسماء). زر ساو. زر خلاص . زر خشک . ذهب خالص . زر ویژه . زر بی غش . زر خالص بی عیب : از سیستان زر ابریز خیزد. (تاریخ سیستان ). || خالص از زر و نقره . || پیرایه ٔ صافی از زر.- ابریز ...
-
جستوجو در متن
-
آب پخشان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] 'ābpaxšan کوهها و بلندیهایی که آبریز رودی را از آبریز رودهای دیگر جدا میکنند.
-
ابریق
فرهنگ واژههای سره
آبریز، آوتابه
-
حوضۀ آبخیز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] ← حوضۀ آبریز
-
catchment area
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حوضه آبریز
-
آبخیز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] ← حوضۀ آبریز
-
catchment basin
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حوضه آبریز
-
لولئین خانه
لهجه و گویش تهرانی
آبریز، مستراح
-
آوریز
لغتنامه دهخدا
آوریز. (اِ مرکب ) آبریز.
-
watershed
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حوزه آبریز، اب پخشان
-
watersheds
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حوزه های آبریز، اب پخشان
-
مبال
واژگان مترادف و متضاد
آبریز، آبریزگاه، توالت، دستشویی، مستراح