کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آبرومند پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
آبرومند
/'ābe[e]rumand/
معنی
۱. آبرودار؛ باآبرو؛ دارای اعتبار و شرف.
۲. عفیف.
۳. بامناعت.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. آبرودار، باآبرو، برومند، شریف، محترم، معتبر
۲. عفیف
دیکشنری
decent, honorable, modest, prestigeful, prestigious, reputable, respectable, salubrious
-
جستوجوی دقیق
-
آبرومند
واژگان مترادف و متضاد
۱. آبرودار، باآبرو، برومند، شریف، محترم، معتبر ۲. عفیف
-
آبرومند
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) 'ābe[e]rumand ۱. آبرودار؛ باآبرو؛ دارای اعتبار و شرف.۲. عفیف.۳. بامناعت.
-
آبرومند
لغتنامه دهخدا
آبرومند. [ ب ِ م َ ] (ص مرکب ) عفیف . شریف .
-
واژههای مشابه
-
ابرومند
دیکشنری فارسی به عربی
شريف , محترم , مسوول
-
جستوجو در متن
-
آبرومندی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) 'āb[e]rumandi آبرومند بودن.
-
باآبرو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) bā'āb[e]ru آبرودار؛ آبرومند.
-
وَجِيهاً
فرهنگ واژگان قرآن
آبرومند - مقبول
-
creditable
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قابل اعتماد، معتبر، محترم و ابرومند
-
برومند
لغتنامه دهخدا
برومند. [ ب َ ] (ص مرکب ) مخفف آبرومند. (فرهنگ فارسی معین ). صاحب آبرو. آبرودار. رجوع به آبرومند شود.
-
respectable
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قابل احترام، محترم، معزز، ابرومند، عالیجناب
-
smugger
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قاتل، خود بین، از خود راضی، کوته نظر، ابرومند
-
باآبرو
واژگان مترادف و متضاد
آبرودار، آبرومند، باحیثیت، محترم، معتبر ≠ بیآبرو
-
smuggest
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خفه شو، خود بین، از خود راضی، کوته نظر، ابرومند